«رواياتى درباره كودك» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در نهايت درجه معتقد به دين اسلام وبه همان حد نيز وطن پرست بود شايد آن هم از راه اينكه ايران وطن او يك مملكت اسلامى است و دفاع از او را واجب مى شمرد. نماز و روزه او هيچ وقت ترك نمى شد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و همچنين از ديگر محرمات دينى مجتنب بود، ليكن در دين خرافى بود و همه كارها از فعل و ترك با استخاره سبحه و يا قرآن مى كرد. آنگاه كه در تهران بود لباس عادى داشت و ريش خود را مى زد (يعنى نمى تراشيد، چه آن را خلاف شرع مى شمرد). قانع و بى طمع بود و در تهران مثل ديگر مجاهدين تفنگ نمى آويخت و قطار فشنگ نمى بست هميشه متفكر بود و بسيار كم تكلم مى كرد اطاعت اوامر آزاديخواهان بى غرض و طمع را مثل وجيبه دينى مى شمرد و همان وقت كه در جنگل بود با معدودى آزاديخواهان تهران كه به آنها اعتماد و اعتقاد داشت در كارهاى خود كتباً وبه پيغام مشورت مى كرد، ليكن پس از مشورت با آنان نيز فاصل استخاره بود و اگر استخاره مساعد نبود، به گفته هاى ايشان عمل نمى كرد مى گفتند در اول طلبه دينى بود و مقدماتى از عربى و فقه مى دانست. رحمة الله عليه». (از يادداشت مرحوم دهخدا، بر حاشيه مختصرى از زندگانى سياسى سلطان احمد شاه قاجار تأليف حسين مكى)

كوچك شمردن

خرد و حقير انگاشتن. تحقير.

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: خداوند دوست خود را در ميان بندگانش پنهان مى دارد، هرگز بنده اى از بندگان خدا را كوچك مشمار كه بسا هم او دوست خدا باشد و تو ندانى. نيز از آن حضرت است كه هيچگاه گناه كم را كوچك مشمريد كه اين گناهان بشمار آيند و به حد گناه بزرگ رسند. (بحار: 69/274 و 10/89) به «تحقير» نيز رجوع شود.

كوچه

محله و برزن. محله كوچك. راه باريك و تنگ در شهر يا ده، كه به عربى زقاق گويند.

از حضرت رسول (ص) روايت شده كه چون ميان شما در مورد كوچه اختلافى رخ دهد آن را هفت ذراع قرار دهيد نه كمتر از آن. (كنزالعمال: 25832)

كُوخ

خانه از نى و مانند آن. اصل اين كلمه فارسى است و در زبان عرب مستعمل است. ج: اكواخ و كوخان و كيخان.

كود

بارى كه بر زمين زراعت ريزند تا زمين قوت گيرد و زراعت خوب آيد. به عربى سماد گويند. در خبر آمده كه اميرالمؤمنين (ع) از بكار بردن مدفوع در كود زمين ممانعت نمى كرد. (بحار: 103/65)

كودك

فرزند كه به حد بلوغ نرسيده باشد. طفل. صبىّ. وليد.

در قرآن كريم، گاه از بُعد تكوينى كودك و به عنوان يكى از مراحل آفرينش انسان سخن به ميان آمده است:(...فانّا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلّقة و غير مخلّقة... ثم نخرجكم طفلا...) (حج: 5). و گاه به جنبه تشريعى و تربيتى آن اشاره شده است: (و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستأذنوا...)(نور:59). كه در اين آيه به پايان دوران كودكى و آغاز دوران خطاب و تكليف اشاره گرديده است.

چنان كه در آيه ديگر از همين سوره به تستّر زنان از نظر كودكان مميّز امر شده است: (وقل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ و يحفظن فروجهنّ و لا يبدين زينتهنّ الاّ... ولا يبدين زينتهن الاّ لبعولتهنّ... او الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء...). (نور:31)

«رواياتى درباره كودك»

پيغمبر اكرم (ص) فرمود: قيامت بپا نگردد تا اينكه حيا از كودكان و زنان برود.

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: نادان كوچك است هر چند پير بود و دانا بزرگ است گرچه كودك باشد. پيغمبر اكرم (ص) فرمود: دعاى كودكان امتم مستجاب است تا گاهى كه به گناه آلوده نشده باشند. در حديث آمده كه هرگاه كودكى را به نزد پيغمبر (ص) مى آوردند كه او را دعا كند يا نامى برايش انتخاب نمايد حضرت به احترام

/ 2570