رواياتى در باره بصره - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَصبَصة:

دم جنبانيدن سگ و چاپلوسى كردن آن . امام صادق (ع) : «ان الذين تراهم لك اصدقاء اذا بلوتهم وجدتهم على طبقات شتّى ، فمنهم كالاسد فى عظم الاكل و شدة الصولة ، و منهم كالذئب فى المضرة ، و منهم كالكلب فى البصبصة ، و منهم كالثعلب فى الروغان و السرقة ، صورهم مختلفة و الحرفة واحدة ...» : كسانى را كه دوستان خود مى پندارى ، چون ايشان را بيازمائى آنها را بدين چند صنف خواهى يافت : بعضى در پرخورى و حمله به شير مى مانند ، بعضى در درندگى و زيان رسانى مانند گرگند ، برخى در دم جنبانى و چاپلوسى به سگ شبيه اند ، قسمى در مكر و حيله و دزدى صفت روباه دارند ، چهره ها گوناگون ولى حرفه و هدف يكى است .

(بحار:74/179)

بَصَر:

(مصدر بَصُرَ و بَصِرَ) ديدن . ابصار نيز بدين معنى است . بصر و ابصر : رآه .

بَصَر:

بينائى ، حس ديدن ، چشم ، راغب گفته : بصر هم به چشم گفته مى شود هم به قوه بينائى . ( و ما امر الساعة الا كلمح البصر ) (نحل : 77) . ( ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا )(اسراء: 36) . ج : اَبصار .

( و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة ) . (نحل : 78) رسول الله (ص) : «من رمى ببصره الى ما فى يدى غيره كثر همه و لم يشف غيظه» : هر آن كس به مال ديگران چشم بدوزد اندوه بسيار بر دل وى راه يابد و عقده هاى درونيش (حسدى كه بر ديگران دارد) فرو ننشيند . (بحار:75/106) اميرالمؤمنين(ع) : «من عشق شيئا اعمى بصره و امرض قلبه» هر كه به چيزى دل باخت ، ديده اش را نابينا و دلش را بيمار مى سازد (نهج : خطبه 109) . «انما الدنيا منتهى بصر الاعمى ، لا يبصر مما وراءها شيئا ، و البصير ينفذها بصره ، و يعلم ان الدار وراءها» : دنيا حدّ نهائى ديدِ كوردلان است كه ماوراى آن را نمى بينند، اما شخص بينا ديده اش از آن مى گذرد و ميداند كه خانه (و جايگاه اصلى) پشت آن قرار دارد .

(نهج : خطبه 133)

بَصره:

از شهرهاى معروف ، يا دومين شهر و بندر منحصر به فرد عراق است و آن را قبّة الاسلام و خزانة العرب و رعناء مى خوانده اند . گويند : معرب (بس راه) است. در سال 14 هجرى ، شش ماه پيش از كوفه ، بنا گرديده . و نظر به اينكه اين شهر و شهر كوفه هر كدام مدتى در عهد دولت امويان پايتخت بوده ; اين دو شهر را عراقين مى گفته اند . به قول ابوبكر انبارى : بصره در كلام عرب زمين سخت صلب باشد ، و به قول قطرب : زمين سخت سنگلاخ كه به سم چهار پايان ، آسيب رساند . قطامى گويد : همين كه مسلمين به حوالى بصره رسيدند ; در خاك بصره از دور سنگريزه ديدند ، گفتند : اين بصره است ، يعنى زمين سنگريزه، و بدين مناسبت بدين نام ، موسوم گشت .

مردم بصره در عهد زمامدارى اميرالمؤمنين على (ع) ، عثمانى ، يعنى طرفدار عثمان (در قبال علوى ، زيرا مسلمانان در آن اوان بدين دو دسته تقسيم مى شدند) بودند . از اين رو طلحه و زبير در جنگ جمل دل بيارى آنها بسته و جنگ را در آنجا برگزار كردند .

بصره قرنها (كه از اواسط قرن اول آغاز مى شود) دارالعلم و مركز فراگيرى انواع علوم بويژه ادب و معقول و منقول بوده ، و بزرگان و دانشمندانى از شيعه و سنى (همچون ابوالحسن اشعرى و استادش حسن بصرى و ابوالاسود دوئلى و ابو عمرو جاحظ و ابو عمرو بن علاء و عيسى بن عمر ثقفى و خليل بن احمد و يونس بن حبيب و سيبويه و يحيى بن يعمر عدوى و حريرى و غيره) از اين شهر برخاسته اند .

رواياتى در باره بصره

از حضرت رسول (ص) روايت است كه فرمود : گروهى از امت من به سرزمينى ساكن شوند كه آن را بصره نامند ، و رود دجله از كنارش بگذرد و پلى بر آن بنا گردد و جمعيت آن شهر زياد شود و از شهرهاى مهاجرين خواهد بود

/ 2570