ابليس از جنس ملائكه نبود : (كان من الجن) وى جنّى نژاد بود . اگر به عقيده بعضى مفسرين بتوان اين آيهرا تأويل برد و جن را به معنى پنهان از ديدگان معنى نمود ، (خلقتنى من نار)به ضميمه : (والجان خلقناه منقبل من نار السموم) به كدام معنى مىتوان تأويل برد ؟! بنابر اين ، استثناء: (الاّ ابليس ابى ...) استثناىمنقطع است ، نه متصل . شايان ذكر است كه حسب قرائن مُظِنّه ، عصيان ابليس هر چند به اختيار خود او بودنه به جبر خداوند ، اما خداوند اين واقعه را مانند صحنه عصيان آدم كه آن نيز اختيارى آدم بود (و تنهاخداوند مقدمات و مبادى اختيار را فراهم ساخت) در ساختار آفرينش نسلى جديد و نحوه صدور افعال از اودخالت داد ، بدين معنى كه : ابليس با القاء وسوسه در قلب بشر دو كفه اختيار وى را (كه يكى از آن دو توسطملك رجحان مىيابد) تعادل و توازن مىدهد . وشايد سخن خداوند : (انك من المنظرين) (تو خود از جمله مهلتداده شدگانى) پس از درخواست مهلت از جانب ابليس : (انظرنى الى يوم يبعثون) ناظر به همين معنى باشد ،يعنى از پيش مقرر بوده كه تو در كنار انسان زندگى كنى ، گرچه به حسب ظاهر ، اين مهلت ، اجابت خواسته توو به پاداش عبادات گذشته تو باشد . (قال فاهبط منها ...) خداوند فرمود پس از اين عصيان از آسمان يا ازدرجه مطيعان فرود آى ، تو را نرسد كه تكبر ورزى ، از اينجا بيرون شو كه از اين پس از جمله خواران وزبونان خواهى بود . ابليس كه خويشتن را براى هميشه رانده درگاه ديد در صدد برآمد كه انتقام خود را ازآدم و نسل او كه وجود آنها موجب بدبختى ابدى او شده برگيرد و آنها را نيز مانند خود به شقاوت بكشاند .وى كه مىدانست خداوند سبحان اعمال هيچ بندهاى را بى اجر نمىگذارد از مقام اقدس ربوبى درخواست نمودكه او را تا قيامت اين نسل زنده بدارد : (قال انظرنى الى يوم يبعثون)خداوند بخشى از خواسته وى را اجابتنمود كه فرمود : (انك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم) . (حجر:38) بقيه داستان را ذيل واژه «ابليس»ملاحظه فرمائيد .
«آدم و بهشت»
آدم در باغ آزمايشگاه : در اين مرحله نمونهاى از همراهى انسان با ابليس و چگونگى دشمنى ابليس با آدم وفرزندانش عملاً به آدم ارائه مىشود تا او خود و فرزندانش در اين دشمن زخم ديده ، به ديده دشمنىنگريسته ، اين سوء سابقه به گونه خاطرهاى تلخ و احساس برانگيز براى اين نسل ثبت تاريخ گردد و در همهكتب آسمانى آينده ، مندرج شود و دست به دست تا قيامت به اطلاع عموم برسد ، باشد كه در برابر كيد و مكرو فريب وى هشيار و مهيا باشند . (وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنة وكلا منها رغدا حيث شئتما ولاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين). (بقره:35) و گفتيم اى آدم تو و همسرت در اين باغ سرسبز و پر نعمتسكنى گزينيد و از نعمتهاى آن گوارا هر چه خواهيد بخوريد اما به اين درخت (گندم يا انگور يا انجير ، بهاختلاف اقوال) نزديك نشويد كه در اين صورت از ستمكاران به خويش خواهيد بود. اين بهشت كه از آن در قرآنبه (جنة)(باغ سرسبز) تعبير شده بهشت جاويد قيامت نيست ، به «بهشت آدم» در اين كتاب رجوع شود . آيا ايننهى : (لا تقربا هذه الشجرة)نهى تحريم بوده يا نهى تنزيه ، خداوند خوردن ثمر آن درخت را بر آدم و همسرشحرام كرده يا مكروه دانسته ؟ و آيا در صورت نخست ارتكاب اين كار با عصمت انبياء منافات دارد يا خير ؟اقوال و آراء در اين باره مختلف است . آنچه كار را آسان مىكند و مشكل را تا حدّى حلّ مىسازد اين كه آدمدر آن مرحله هنوز به مقام نبوت نائل نگشته بوده ، و ضرورت عصمت در انبياء ـ طبق ادله عقليه ـ از لوازماين منصب مقدس است ، به هر حال تفصيل اين اجمال را جاى ديگر و حلّ اين معما را صحيفهاى گستردهتر بايد .(فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ما وُرِىَ عنهما من سوآتهما وقال ...)(اعراف:20) . ابليس (كه از راز اينكار آگاه بود) در دل آنها مطلبى افكند كه با عملى شدن آن عورت آنها برايشان مكشوف مىگشت و كسى كه