«چرا دست ظالم بر مظلوم باز است»؟ - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جمله آنها به شمار مى آيد و هر كه در زمره آنها باشد از اهل آتش است . صفوان گفت : فوراً رفتم و همه

شترانم را فروختم ; اين خبر به هارون رسيد مرا بخواند و گفت : شنيده ام شترانت را فروخته اى ؟! گفتم :آرى. گفت : چرا ؟ گفتم : آخر من پير شده ام و غلامان از عهده اداره كردن آنها برنمى آيند. گفت : خير ، خير

، چنين نيست من مى دانم كه به اشاره چه كسى اين كار كرده اى ، به اشاره موسى بن جعفر بوده . گفتم : مرا

با موسى بن جعفر چه كار ؟ گفت : اين سخنان را رها كن به خدا سوگند اگر سابقه دوستى ديرينه ام با تو نبود

تو را مى كشتم . (بحار:75/

332 ـ 376)

«چرا دست ظالم بر مظلوم باز است»؟

سؤالى است كه بسا براى اشخاص پيش آيد : خداوندى كه خود با ظلم و ظالم مخالف است چگونه در سيطره قدرت او

دست ظالم بر مظلوم باز است ؟ پاسخ اينكه خداوند هيچگاه به ظالم در ظلمش يارى نمى كند بلكه گاه به

جهاتى و طبق مصالحى او را از ظلم بازنمى دارد و او را به اختيار خويش وامى گذارد كه اين نيز به دو وجه

صورت مى گيرد :گاه به جهت خشمى كه خداوند بر مظلوم گرفته و او را مستحق عذاب و خوارى در اين دنيا مى داند از اين رو

او را شايسته اين لطف كه دست ظالم از سر او بردارد نمى داند كه از اين باب است (و كذلك نولى بعض

الظالمين بعضاً بما كانوا يكسبون)(انعام:129) و (ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم) (رعد:11)

و حديث ابن عباس كه چون خداوند از قوم و ملتى راضى بود زمام امورشان را به دست نيكان سپارد و چون بر

قومى خشم گيرد بدانشان را بر آنها بگمارد . به اين معنى كه جلوگيرى آنها نكند.

و گاه راز ديگرى در كار باشد كه حديث ذيل آن را توضيح مى دهد :محمد بن اسحاق طالقانى گويد : ما جمعى در حضور ابوالقاسم حسين بن روح (يكى از نواب خاص امام زمان)

نشسته بوديم يكى از حضار به وى گفت : سؤالى دارم . فرمود : بپرس . گفت : آيا حسين بن على (ع) دوست خدا بوده

؟ گفت : آرى . گفت : قاتلش دشمن خدا بوده ؟ گفت : آرى. گفت : آيا مى شود كه خداوند دشمن خود را بر دوستش

مسلط سازد ؟! حسين بن روح پاسخى مفصل به وى داد كه حاصلش ايناست :خداوند به هدف ارشاد بشر پيامبرانى از جنس بشر فرستاد كه اگر جز اين بود مردم روى از آنها برمى

تافتند و به آنان الفتى نمى بستند و سخنشان را نمى پذيرفتند ولى با اين امتياز كه معجزاتى به همراه

آنها فرستاد كه از توان بشر خارج بود ، و اگر چنانچه خداوند آن چنان قدرتى به آنها داده بود كه هميشه

غالب مى بودند و كس را چاره آن نبود كه به آنها زيانى رساند مردم آنها را خدا مى پنداشتند ، و ديگر

اينكه اطاعت آنها در آن صورت جبرى و قهرى مى بود و اختيار كه موجب استناد عمل به شخص است از ميان مى

رفت در صورتى كه خدا مى خواهد مردم به اختيار خويش پس از اتمام حجت او را بندگى كنند و لذا پيامبران و

اولياى خدا از اين نظر با ديگران يكسان اند گاه غالب و گاه مغلوبند تا هر كه خواهد تسليم امر خدا بود

به قدر كافى دليل و برهان در اختيار داشته باشد و هر كه خواهد هواى دل خود را پيروى نمايد محكوم دليل

و حجت باشد . (بحار:44/273)

از مال و غذاى ظالم استفاده كردن

حميرى طى نامه اى به محضر امام عصر عجل الله فرجه الشريف نوشت : بسا شود كه جهت كارى به منزل يكى از

مسئولين اوقاف كه از سوى حكومت نصب شده وارد مى شوم ، در اين بين سفره مى آورند و او مرا به خوردن غذا

مى خواند و اگر نخورم با من دشمن مى شود آيا جايز است غذاى او را بخورم ؟ و مى دانم كه اين شخص در تصرف

در اموال وقف پرهيز نمى كند ؟ حضرت در پاسخ نوشت : اگر اين شخص درآمد ديگرى جز اين اموال دارد غذايش را

بخور و هديه اش قبول كن و گرنه نه . (بحار:75/382)

ظالِم

بن عمرو بن سفيان بن جندل دؤلى كنانى، مكنى بابو الاسود، مبتكر علم نحو براهنمائى امير المؤمنين على

/ 2570