از ابوحمزه ثمالى نقل است كه گفت : مىشنيدم حضرت على بن الحسين (ع) با يكى از بيت قريش سخن مىگفت و مىفرمود : چون خداوند توبه آدم را پذيرفت و او با همسرش حوّا از بهشت فرود آمدند آدم با حوا همبستر گشت ـ تا آنجا كه فرمود ـ از اين دو چهل فرزند به وجود آمد : بيست پسر و بيست دختر ، بدين وجه كه هر پسر و دخترى از يك بطن متولد شدند ، نخستين شكم هابيل بود و دخترى به نام اقليما ، و شكم دوم قابيل و دخترى به نام لوزا ، و لوزا از همه فرزندان آدم زيباتر بود ، چون فرزندان بزرگ شدند و به سن رشد رسيدند آدم ترسيد مبادا به گناه بيفتند آنها را به حضور خواند و گفت : مىخواهم لوزا را به تو اى هابيل و اقليما را به تو اى قابيل تزويج كنم . قابيل گفت : من به اين ازدواج رضا ندهم چه لوزا كه با من توأم است به من سزاوارتر است . آدم گفت : پس من قرعه مىزنم . هر دو به قرعه راضى شدند ، چون قرعه افكند لوزا توأم قابيل به نام هابيل درآمد و اقليما توأم هابيل به نام قابيل ; آدم تزويج را برقرار نمود و از آن تاريخ (پس از تزويج فرزندان بلافصل آدم) خداوند نكاح خواهر با برادر را حرام كرد . ابوحمزه گويد : آن مرد قرشى به امام عرض كرد : آيا از اين نسل فرزندانى هم به وجود آمدند ؟ فرمود : آرى . قرشى گفت : مجوس هم امروز همين كار مىكنند . فرمود : مجوس اين كار پس از حرام شدنش مىكنند; سپس فرمود : چرا تعجب مىكنى ؟ مگر نه حوّا از خود آدم آفريده شده و در عين حال با وى ازدواج نموده ؟! آرى اين كار در آن زمان مشروع و مباح بوده و پس از آن حرام گشته . (بحار:11/225) در كيفيت ازدواج فرزندان آدم دو قول معروف است : يكى طبق همين روايت ، كه محققين از مفسرين همين وجه را اختيار نمودهاند ، و ظاهر قرآن : (انّا خلقناكم من ذكر وانثى) شما آدميان را از يك نر و يك ماده آفريديم (حجرات:13) . و نيز عدهاى روايات بر آن دلالت دارند . قول دوم اين كه طبقه اول فرزندان حضرت آدم همه پسر بودند و برخى از آنها را خداوند حوريانى از بهشت به تزويجشان درآورد و برخى را زنانى از جن به كابينشان بست . بنابر اين قول ، موضوع محل اختلاف دو برادر : قابيل و هابيل ـ كه به قتل هابيل به دست قابيل انجاميد ـ وصيت پدر بوده كه حضرت آدم هابيل را وصى خويش ساخت و قابيل بر او حسد برد و به آن جنايت دست زد .
آدم
بن اسحق بن آدم اشعرى قمى . وى از رواة موثّق است . (جامع الرواة ، نقل از خلاصه ونجاشى وفهرست شيخ)
آدم
بن حسين نخّاس كوفى ، مورد وثوق و از اصحاب امام صادق (ع) است . داراى « اصل » بوده كه اسماعيل بن مهران آن را از وى روايت كرده است . گفتنى است كه اصحاب ائمه عليهم السلام مروياتشان از امامان را با ذكر سند يكجا جمع مىنموده و نام «كتاب» يا «اصل» بر آن مىنهادند . البته «اصل» كتاب مخصوصى است كه يا از جهت صحت و يا جامع بودن همه يا بيشتر ابواب فقه امتياز دارد ، لذا «اصول اربعمائه = اصلهاى چهارصد گانه» از ميان انبوه كتابهاى اصحاب ائمه ، عليهم السلام از اهميت خاصى برخوردار است .
آدم
بن متوكل ، ابوالحسين كوفى ، از اعيان و وجوه محدثان شيعه در كوفه . محضر امام صادق (ع) را درك و اخذ روايت نموده و در كتابى گردآورى كرده . وى به لؤلؤ فروش شهرت داشت .
آدم
بن محمد قلانسى ، از اهل بلخ . گويند : قائل به تفويض بوده است . شيخ