«فقه كفارة»
كفاره يا مرتّبه است يا مخيّره يا هر دو، كفاره مرتّبه در سه مورد است: ظهار و قتل خطاء كه ابتدا آزاد كردن بنده و اگر نتوانست دو ماه پى در پى روزه و اگر نتوانست اطعام شصت مسكين و مورد سوم افطار عمدى روزه قضاء ماه رمضان است بعد از ظهر كه ابتدا اطعام ده مسكين و در صورت عدم امكان سه روز روزه. كفاره مخيره در مورد افطار عمدى روزه ماه رمضان است و تخلف از نذر و عهد و آن يكى از سه امر است به نحو تخيير:آزاد كردن بنده يا دو ماه متوالى روزه يا اطعام شصت مسكين. و كفاره اى كه جامع تخيير و ترتيب مى باشد كفاره تخلف از قسم است و آن عبارت است از: اطعام ده مسكين يا لباس دادن به ده مسكين يا آزاد ساختن بنده و اگر نتوانست سه روز روزه. و كفاره جمع در مورد قتل عمد است و افطار عمدى روزه ماه رمضان به حرام كه بر چنين كسى واجب است دو ماه متوالى روزه و اطعام شصت مسكين و آزاد نمودن بنده. (لمعه دمشقيه)كَفاف
اندازه. مقدار كافى. آن اندازه از روزى كه كفايت كند و بى نياز سازد.پيغمبر اكرم (ص): خوش به حال آن كس كه مسلمان بُوَد و معاشش به قدر كفاف باشد.اميرالمؤمنين (ع): «من اقتصر على بلغة الكفاف فقد انتظم الراحة و تبوّأ خفض الدعة»: آن كس كه به مقدار نياز اكتفا كند به آسايش و راحتى دست يافته و وسعت و آرامش بدست آورده است (نهج: حكمت 371). «الدنيا دار مُنِىَ لها الفناء ولاهلها منها الجلاء... فارتحلوا منها باحسن ما بحضرتكم من الزاد، ولا تسألوا فيها فوق الكفاف، ولا تطلبوا منها اكثر من البلاغ» (نهج: خطبه 45). «طوبى لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب، و قنع بالكفاف، و رضى عن الله» (نهج: حكمت 44). «يرحم الله خبّاب بن الارتّ، فلقد اسلم راغبا وهاجر طائعا، و قنع بالكفاف، و رضى عن الله، و عاش مجاهدا». (نهج: حكمت 43) از امام سجاد (ع) روايت شده كه روزى پيغمبر (ص) در راهى به شتربانى گذشت كه رمه شترى داشت حضرت از او شير طلب كرد، وى گفت: آن مقدار شير كه در پستان شتران مى باشد غذاى روز قبيله و آنچه در ظرفها است غذاى شب آنها است. ـ و به پيغمبر شير نداد ـ حضرت گفت: خداوندا مال و فرزندان او را زياد كن. از آنجا گذشت و به چوپانى رسيد كه گله گوسفندى با خود داشت، حضرت كسى به نزد او فرستاد و از او شير خواست وى در حال، شير پستان گوسفندان را دوشيد و آنچه در ظرف داشت نيز به ظرف فرستاده پيغمبر ريخت و تقديم حضرت كرد و يك رأس گوسفند نيز به حضور پيغمبر برد و گفت: اگر لازم باشد بيش از اين هم حاضر است. حضرت گفت: خداوندا روزى او را به قدر كفافش بده. يكى از اصحاب عرض كرد: يا رسول الله آن را كه شير به ما نداد دعائى كردى كه همه ما آن را دوست داريم و اين كه به ما شير داد او را دعائى كردى كه همه ما آن را خوش نداريم؟!فرمود: اندكى كه به قدر كفاف بود به از بسيارى است كه آدمى را به غفلت كشاند. سپس گفت: خداوندا محمد و آل محمد را به قدر كفاف روزى ده. (بحار: 72/59)كَفالَت
كفالة. كَفل. كُفُول. پذيرفتار گرديدن. به عهده گرفتن. ضامن و متعهد شدن.«آيات»
قرآن كريم: (وما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم). (آل عمران: 44) (وقالت لاخته قصّيه فبصرت به عن جنب و هم لا يشعرون * و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل ادلّكم على اهل بيت يكفلونه لكم وهم له ناصحون). (قصص:11 ـ 12)