خالقيت چنانكه ذيل اين واژه گذشت به معنى اندازه گيرى است، و چون اندازه گيرى خدا توأم با آفرينش ميباشد بدين مناسبت آفرينش از آن اراده ميشود. و آفرينش بمعنى از عدم بوجود آوردن، خاص خداوند است.گاه بكار مخلوقين نيز خلق اطلاق كنند ولى آن خلق در حقيقت پيوند دادن اجزائى است كه آفريده هاى خدايند.فتح بن يزيد جرجانى گويد: به امام كاظم (ع) گفتم: «آيا جز آفريدگار بزرگ آفريدگارى هست»؟ فرمود:«خداوند خود فرموده: (تبارك الله احسن الخالقين)(آفرين بر خداوندى كه بهترين آفريدگاران است) پس حضرتش خبر داده كه در ميان بندگانش آفريدگارانى كه در عين حال (بحقيقت) آفريدگار نيستند وجود دارند;از جمله حضرت عيسى است كه به اذن خدا از گل به شكل پرنده ساخت و نيز سامرى كه گوساله بيافريد و آوائى داشت».امام صادق (ع) فرمود: «در عالم ربوبيت بزرگ و الوهيت عظمى امكان ندارد كه كسى چيزى بيافريند بى آنكه آنرا از چيز ديگر گرفته باشد جز خدا; و نه چيزى را از گوهر اصليش به ديگر گوهر منتقل سازد جز خدا، و نه چيزى را از نيستى به هستى آرد جز خدا». (بحار:3/147)
خدا ازلى و ابدى است
ازلى و قديم يعنى چيزى كه سابقه نيستى نداشته باشد و خداوند از دو جهت ازلى و قديم است: قديم زمانى از آن جهت كه زمان بر او عارض نشود زيرا زمان به معنى حركت جسم است و خداوند جسم نيست. و قديم ذاتى بدين معنى كه وجود عين ذات او است نه عارض بر او چون ديگر موجودات و از اين لحاظ كه وجود عين ذات او است امكان جدائى وجود از او ممكن نباشد تا گفته شود: كى خدا بوجود آمد؟ چه خدا همان وجود است.ساير موجودات آن بخششان كه جسمند قديم زمانى نتوانند بود زيرا جسم خالى از حركت جوهرى نباشد و لازمه حركت آغاز و حدوث است.و آن بخشى كه جسم نيستند از قبيل مجردات امكان قديم بودن زمانى دارند ولى قديم ذاتى نتوانند باشند چه وجود عين ذاتشان نيست بلكه عارض بر آنها است و عروض را خواه ناخواه آغازى باشد.نتيجتاً خداوند در قديم بودن ذاتى شريك ندارد. (نگارنده) روزى مردى از يهود بنزد اميرالمؤمنين(ع) آمد و گفت: «پروردگار ما كى بوده»؟ حضرت فرمود: «كى بوده درباره چيزى گفته ميشود كه نبوده و سپس بوجود آمده و پروردگار ما هست بدون هست شدن، او هميشه بوده بدون هميشگى (چه هميشه يعنى هر زمان، و زمان خود آفريده خداست و آفريده بر آفريدگار احاطه نكند) و بدون اينكه چگونه بوده است (زيرا چگونگى از صفات جسم است و خدا جسم نيست) خداى ما بزرگ والا است، قبلى براى او تصوّر نشود كه او قبل از قبل است بدون قبليت (چه معنى قبل زمان پيش است و زمان بر خدا حلول نكند) و حدّ و نهايتى در ازل كه از آن حدّ شروع شود و حدّ و نهايتى كه به آن پايان يابد ندارد، حدّ و مرز از او بريده و او خود مُنتهاى هر حدّيست».ابوبصير گويد: «روزى امام صادق (ع) جعبه اى بيرون آورد كه در آن ورقى بود و در آن ورقه نوشته بود پاك و منزّه يكتائى كه جز او خدائى نيست، قديمى (ديرينه اى) كه آغازگر هر چيز است و خود آغازى ندارد، دائمى كه نيستى و فنا در او راه ندارد، زنده اى كه نميرد، آفريدگار هر ديدنى و هر ناديدنى». (بحار:3/285)
خدا نه جسم است و نه ديده مى شود
اكثر اهل سنت قائلند كه خداوند در روز قيامت بچشم ظاهر ديده شود و به ظاهر آيه (الى ربهم ناظرة) استدلال كنند، و محققين سنت و عموم شيعه اين امر را درباره ذات بارى تعالى محال دانند به صريح آيات