«كيفيت قضاوت» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قضاء حوائِج

برآوردن يا برآورده شدن حاجتها و نيازها.

به «قضاء حاجت» رجوع شود.

قضاء دَين

بدهى خود يا ديگران را پرداختن. امام صادق (ع): «من احبّ الاعمال الى الله ـ عزّ و جلّ ـ اشباع جوعة المؤمن، او تنفيس كربته، او قضاء دينه». (وسائل: 9/469) ابوجعفر (ع): «من حق المؤمن على اخيه المؤمن ان يشبع جوعته و يوارى عورته و يفرّج عنه كربته و يقضى دَينه، فاذا مات خلفه فى اهله و ولده». (وسائل: 12/204) ابوعبدالله (ع): «لا خير فى من لا يحبّ جمع المال من حلال: يكفّ به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه».

(وسائل: 17/33)

قَضاء عبادت

در مقابل ادا كردن، در عبادتى استعمال مى شود كه در خارج وقت محدود شرعى آن بجا آورده شود، و اداء در عبادتى كه در وقت محدود آن انجام گردد. در مصباح آمده است كه اين مخالف وضع لغوى قضاء است، ولى اصطلاحى است كه براى تمييز و تشخيص بين دو وقت به كار مى رود. (اقرب الموارد) به «قضاى عبادات» رجوع شود.

قَضاء وَطَر

به انجام حاجت خود دست يافتن، نياز خود را برطرف نمودن، ايفاء حاجت خويش كردن. (فلمّا قضى زيد منها وطراً زوّجناكها لكى لا يكون على المؤمنين حرج فى ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهنّ وطراً...): و چون زيد از آن زن (زينب بنت جحش) نياز خويش را برطرف ساخت (و طلاقش داد) ما وى را به نكاح تو در آورديم تا بعد از اين مؤمنان در نكاح زنان پسر خوانده هاى خويش كه از آنها كامياب شده اند دچار سختى و مشقتى نگردند...

(احزاب: 37)

قضاوت

قضاء. داورى و فصل. خصومت و حكم ميان مردم. قضاوت واجب كفائى است بر كسى كه صلاحيت آن را واجد باشد و آن در اصل وظيفه امام معصوم و نايب خاص او است و در عصر غيبت كبرى قضاوت فقيه جامع شرائط فتوى كه عبارت است از مرد بودن و عدالت و اجتهاد كامل و بينا و با سواد خواندن و نوشتن، نافذ است. (انّ الله يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل...) (نساء:58) و هر كسى كه از قاضى با اين شرائط عدول كند و به قضاة جور روى آورد عاصى و فاسق است كه مرتكب گناه كبيره شده است چنانكه در مقبوله عمر بن حنظله آمده «من تحاكم الى الطاغوت فحكم له فانما يأخذ سحتا و ان كان حقه ثابتا لانه اخذه بحكم الطاغوت و قد امرالله ان يكفر به». هزينه زندگانى قاضى را تنها از بيت المال مى توان تأمين كرد. بر قاضى است كه ميان متخاصمين در سلام و جواب آن و در برخورد و تعارفات ديگر يكسان عمل كند، رشوه گرفتن بر او حرام است. مستحب است كه صلح و سازش به آنها پيشنهاد كند و مكروه است كه در اسقاط حقى يا گذشت از ادعائى شفاعت نمايد و نيز مكروه است كه در حال اشتغال فكر مانند غم و اندوه و كم خوابى و گرسنگى و پرخورى قضاوت نمود.

«كيفيت قضاوت»

مدعى كسى است كه اگر رها كند خصومت رها گردد و منتفى شود و منكر طرف مقابل آن است. پاسخ مدعى عليه يا اقرار است يا انكار يا سكوت، اقرار در صورتى نافذ است كه مقر به بلوغ و عقل و عدم ممنوعيت در تصرف در مال خود كامل باشد. اگر وى انكار نمود در صورتى كه حاكم به حقيقت امر آگاه باشد طبق علم خود قضاوت كند (البته اين مسئله محل خلاف است) و اگر قاضى از حقيقت امر بى اطلاع بود از مدعى طلب گواه مى كند، و در صورتى كه وى گواه كامل بر مدعاى خويش نداشت قاضى به وى مى فهماند كه مى توانى منكر را قسم بدهى ولى خود حاكم ابتداء نمى تواند منكر را قسم دهد چنانكه منكر نيز بى اذن حاكم نمى تواند قسم بخورد و اگر منكر سوگند ياد كرد دعوى به حسب ظاهر ساقط مى شود و اگر بين خود و خدا خويشتن را مديون مى داند حق در

/ 2570