«ميخهاى كشتى نوح» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

البحرين)

«ميخهاى كشتى نوح»

از حضرت رسول (ص) روايت شده كه چون خداوند اراده نمود قوم نوح را به هلاكت رساند به وى وحى نمود :لوحهاى ساج را بشكاف . وى ندانست چه كند ، جبرئيل فرود آمد و شكل كشتى را براى او ترسيم نمود و صندوقى با خود آورده بود كه صد و بيست و نه هزار ميخ در آن بود . نوح همه آن ميخها را در كشتى به كار برد تا پنج ميخ باقى ماند ، هنگامى كه به اولين ميخ از آن پنج دست برد ناگهان نورى بسان نور ستاره درخشان از آن ساطع گشت ، نوح را حيرت گرفت ، ميخ به زبان آمد كه من به نام برگزيده ترين پيامبران ، محمد بن عبدالله مى باشم ، در اين حال جبرئيل سر رسيد و گفت : اين را در سمت راست كشتى بكوب . چون به ميخ دوم دست برد آن نيز مانند ميخ اول بدرخشيد ، از جبرئيل پرسيد وى گفت : اين به نام پسر عمش على است آن را به سمت چپ كشتى بكوب ، و چون به ميخ سوم رسيد آن نيز درخشش كرد و چون از جبرئيل سبب پرسيد گفت : اين از آن دختر آن پيغمبر فاطمه است ، اين را به كنار ميخ اول بكوب . ميخ چهارم نيز بدان سان نورفشانى نمود ، جبرئيل گفت اين به نام حسن فرزند آن پيغمبر است ، آن را به كنار ميخ دوم كه به پدرش على مربوطست به كار بر . و چون به ميخ پنجم دست برد اين يك علاوه بر درخشش نمناك نيز بود ، جبرئيل گفت : اين ميخ به حسين مربوط است آن را نيز به كنار آن يك كه به على مربوطست بكوب . نوح گفت : اى جبرئيل اين رطوبت كه در آن مى باشد از چيست ؟ جبرئيل گفت: اين خون است ، آنگاه داستان شهادت امام حسين را براى نوح بيان داشت ... (بحار:11/328)

نوح

بن دراج كوفى نخعى الولاء قاضى. وى شيعه مذهب و قاضى كوفه در حكومت بنى عباس بود ، عذر خود را در پذيرش اين منصب چنين گفته كه روزى به برادرم جميل گفتم : چرا به مسجد نيائى ؟ وى گفت : جامه اى ندارم كه به تن كنم (فقر مرا به اين كار كشيد) وى از امام صادق (ع) حديث نقل كرده است . (جامع الرواة)

نوح

ابن منصور بن نوح بن نصر سامانى از امراى سلسله سامانى است . وى به سال 353 هجرى در بخارا متولد شد و به سال 365 در دوران نوجوانى در ماوراء النهر جانشين پدر شد و چون به خلاف صوابديد ابوالحسن سيمجور پست وزارت را به عتبى سپرد، اختلاف و نقارى بين سران مملكت پديد آمد و هر كس از گوشه اى قصد مملكت او كرد خلف بن احمد در سيستان طغيان كرد و خراج بازگرفت و حسين بن طاهر مأمور سركوبى او شد و خلف را در قلعه ارگ محاصره كرد و اين محاصره هفت سال طول كشيد و از هيبت سامانيان در انظار مردم بكاست . ابوالحسن سيمجور با فايق همدست شد و عتبى را بكشت و خراسان برآشفت و پس از فتنه هاى بسيار چون كار ابوعلى سيمجور در امارت خراسان بالا گرفت بغراخان را به جنگ با نوح و تصرف بخارا برانگيخت ، بغراخان عزم بخارا كرد ، نوح حاجب انج را با لشكرى گران به مقابله او فرستاد ، حاجب اسير و لشكر شكست خورد ، ديگر بار فايق را سپاه داد و به جنگ بغراخان فرستاد ، فايق خيانت ورزيد و بغراخان به بخارا درآمد و نوح به جرجانيه فرار كرد و از آنجا به خوارزم شد و در تهيه يار و سپاه بود كه گردش روزگار به كامش شد ، بغراخان در اثر بيمارى درگذشت و نوح به راحتى وارد بخارا شد و تخت و تاج خود را ديگر باره تصاحب كرد.

ابوعلى سيمجور و فايق به هم پيوستند و با لشكرى گران آهنگ جنگ او كردند . نوح امير سبكتگين و پسرش محمود غزنوى را به يارى خواند . آمدند و دشمنان را شكست دادند ، نوح امارت خراسان را با لقب ناصرالدين به سبكتگين داد و محمود را نيز سيف الدوله ملقب فرمود. و اين به سال 384 اتفاق افتاد و خود سه سال آخر عمر را نسبتاً به آسايش حكمروائى كرد و در سال 387 هجرى در بخارا وفات يافت و فرزندش منصور جانشين او شد . (تاريخ گزيده و اعلام زركلى و مجمل فصيحى و تاريخ ادبيات ايران و ترجمه تاريخ يمينى)

نوحه

بيان مصيبت ، آواز ماتم ، شيون . نوحه بر مردگان جز معصومين در احاديث مكروه آمده و در برخى روايات نهى شديد بر آن شده است . آورده اند كه اميرالمؤمنين(ع) به قاضى خود در اهواز رفاعة بن شداد نوشت كه مگذار در قلمرو حكومتت بر مردگان نوحه گرى كنند .

از حضرت رسول (ص) روايت شده كه نوحه گرى روش جاهليت است . در حديث آمده كه نخستين نوحه سرا ابليس بود .

/ 2570