1 ـ در كودكى از جام به هرات آمده و پيش خواجه على سمرقندى درس خوانده است .2 ـ در جوانى در زمان شاهرخ از هرات به سمرقند رفته .3 ـ مراجعت از سمرقند به هرات و ملاقات با قوشچى و سعدالدين كاشغرى .4 ـ مسافرت به مرو براى زيارت خواجه عبيدالله احرار . 5 و 6 ـ مسافرت دوم و سوم به سمرقند براى زيارت خواجه مذكور .7 ـ مسافرت به حجاز از خراسان و عبور از همدان ، كردستان ، بغداد ، كربلا ، نجف ، مدينه ، مكه ، دمشق ، حلب و تبريز . اين مسافرت طولانىترين و مهمترين مسافرتهاى جامى است .
«طبع شعر»
جامى علىالتحقيق در فن شعر و شاعرى شهره روزگار و استاد مسلم زبان پارسى بوده و به حق به خاتم الشعراء لقب يافته است ، زيرا دستگاه شعر و شاعرى به اسلوب اساتيد قديم خراسان و فارس و عراق به مرگ او برچيده شد و تا قرن سيزدهم ستاره درخشانى كه از قدر اول شمرده شود در افق ادب پارسى طلوع نكرد. وى در آداب عربى و صنعت ترجمه و احاطه در فنون ادب عربى كمال تبحر داشته و اين معنى هم از اشعار وى لائح و واضح است .
«تأثير اساتيد سخن در جامى»
جامى بدون شك تحت تأثير اساتيد ماقبل خود بوده و از مطالعه سخنان وى به خوبى معلوم مىشود كه تا چه پايه قوت طبع و كمال شاعرى او مرهون مطالعه دواوين و آثار شاعران بزرگ مىباشد . خود وى نام بعضى از اساتيد شعر را با ادب و حرمت نام برده چنانكه غزلسرائى خويش را به اسلوب كمال خجندى منسوب داشته و در پايان يكى از غزلهاى خود بدان اشاره كرده : يافت كمالى سخنش تا گرفتچاشنئى از سخنان كمال و از خاقانى نيز در قصيدهاى كه باقتفاى از وى گفته چنين ياد مىكند : سخن آن بود كز اول نهاد استاد خاقانىبه مهمانخانه گيتى پى دانشوران خوانش و همچنين از نظامى و اميرخسرو دهلوى در مثنويات با حرمت نام برده و در قطعهاى كه تحول دوران شاعرى خود را شرح داده روش مثنوىسرائى خويش را به اين دو استاد منسوب دانسته و گويد : نظامى كه استاد اين فن وى استدر اين بزمگه شمع روشن وى است زويرانه گنجه شد گنج سنجرسانيد گنج سخن را به پنج چو خسرو به آن پنج هم پنجه شدوز آن بازوى فكرتش رنجه شد و همچنين از مولانا جلالالدين رومى نيز به احترام ياد كرده و به طور كلى در مثنويات از اساتيدى مانند : فردوسى ، خاقانى ، انورى ، عنصرى ، ظهير فاريابى ، كمال اصفهانى ، سعدى ، حافظ ، كمال خجندى ، و بعضى ديگر از شعرا به احترام نام برده است .
«عقيده جامى»
در باره عقائد دينى جامى ميان تذكرهنويسان اختلاف است : دستهاى از شيعيان كوشيدهاند كه به استناد بعضى اشعار او را شيعه محسوب دارند و اشعارى را كه در مدح خلفا سروده تقيه پندارند . گروهى ديگر از تذكرهنويسان شيعه او را سنى مذهب متعصب و تعاليم او را از مقوله كفر و زندقه پنداشتهاند . و دسته سوم عقيده دارند كه وى از تعصب عارى بوده و از مطالعه آثارش چنين نتيجه گرفتهاند كه مبادى او در علوم ظاهرى از اصول مبتنى بر اصول عقائد متكلمين اشاعره و در فروع به مذهب شافعى بوده است اما در علوم باطنى سالك مسلك طريق عرفان و تصوف بوده و سلسله ارادت نقشبنديه ماوراءالنهر را بر گردن جان داشته است .مرحوم قزوينى در نامهاى كه در آخر كتاب «جامى» به قلم آقاى حكمت به چاپ رسيده شرحى آورده كه خلاصه آن