اراده و خواست خداوند - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از امام باقر (ع) سؤال شد آيا صحيح است گفته شود خدا موجود است؟ فرمود: «آرى آنچنانكه او را از حد نيستى و حد موجودى چون دگر موجودات بيرون برى (هستى او با هستى دگر هستها متفاوت است كه او بخود هست و دگر اشياء به هستى او هستند)». (بحار: 3 / 265) اميرالمؤمنين على (ع): «آنچه در وهمها تصور شود خدا جز آن است». لا يقال له: متى، و لا يضرب له امد بِحَتّى، و لا يبصر بعين، و لا يُحَدّ بأين. (ربيع الابرار:

57 ـ 60)

اراده و خواست خداوند

صفوان بن يحيى گويد: به امام موسى بن جعفر (ع) گفتم: «توضيح دهيد كه خواست خدا با خواست مخلوقين چه تفاوت دارد»؟ فرمود: «خواستن در مخلوق بدين گونه است كه در آغاز به باطن خويش مى گذراند و سپس به مرحله عمل ميآورد ولى در مورد خدا اراده و خواست عبارتست از اِحداث و بس، چه خداوند در مورد خواسته هايش انديشه و درنگى ندارد، تصميم گيرى (پيش از عمل) ندارد، چنين صفاتى در وجود خدا نباشد...اراده او همان شدن است و بس، مى گويد بشو مى شود بى آنكه لفظى بكار برد (حتى بشو نيز بمنظور تفهيم بشر مى باشد) و بى آنكه تصميم بگيرد يا انديشه اى بكار برد، و در اراده اش چگونگى وجود ندارد كه خداوند از چگونگى بدور است».

امام كاظم (ع) فرمود: «خداوند را دو اراده و خواست مى باشد: اراده و خواست حتمى (تكوينى) و اراده و خواست عزمى (تشريعى) بسا مى بينى يكى را از كارى منع مى كند و در عين حال خواست او شدن آن كار است و يا كسى را به كارى امر مى كند و خواست حتميش آن است كه آن كار نشود چنانكه در مورد آدم و حوا چنين بود، خداوند آنها را از آن شجره منع نمود ولى خواست حتمى او آن بود كه آن را بخورند (چه آدم براى زمين و توليد نسل بشر آفريده شده بود) كه اگر نمى خواست نمى خوردند و اگر با نخواستن خدا مى خوردند خواست آنها برخواست خدا غالب مى بود.

و ابراهيم را به ذبح فرزندش امر كرد ولى خواست حتمى او ذبح نكردن بود و اگر نه چنين بود خواست ابراهيم بر خواست خدا غالب مى بود. (بحار:4/137)

انديشه در ذات خدا

مردى به اميرالمؤمنين (ع) گفت: ميشود خدا را به ما معرفى كنى كه او را بيشتر بشناسيم و او را بهتر دوست بداريم؟ حضرت به خشم آمد و بيانى مفصل در اين باره ايراد نمود از جمله فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن در صفات خدا ترا رهنمون شده و پيغمبر (ص) بيان نموده، به او اقتدا كن و از نور هدايتش بهرهور شو كه همين (رهبرى قرآن و پيغمبر «ص») نعمت و حكمتى است كه نصيب تو گرديده و از آن سپاسگزار باش و آنچه كه شيطان به دلت مياندازد و در قرآن و سنت پيغمبر (ص) و رهنمودهاى پيشوايان حق از آن اثرى نميباشد علمش را بخدا واگذار و عظمت خدا را به معيار عقل خود مسنج و بدانكه «راسخون فى العلم» (استواران در دانش) همان كسانيند كه خداوند آنها را از فرو رفتن در مطالبى كه خود پرده بر آنها افكنده بى نياز نموده و در آن امور به جهل خود معترفند و ميگويند: «آمنّا به...» (به آنچه كه هست و هر چه هست ايمان داريم) و خداوند اعتراف آنها را به جهل بذات خود ستوده و آنرا استوارى در علم دانسته.

امام باقر (ع) به ابو عبيده حذاء فرمود: «اى زياد! از بحث (در حقيقت ذات خدا) بپرهيز چه بحث و جدل موجب شك در عقيده شده و عملت را به هدر ميدهد و بحث كننده را به تباهى ميكشد و بسا شود كه به يك كلمه از آمرزش خدا محروم گردد، اى زياد در گذشته كسانى بودند كه دانشى را كه بفرا گرفتن آن موظف بودند رها ساخته به جستجوى علومى پرداختند كه از فراگيرى آنها ممنوع بودند تا جائى كه به بحث در ذات خدا پرداختند و در نتيجه حالت سرگردانى به آنها دست داد». (بحار:3/257)

/ 2570