«جسد معصوم پس از مرگ» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اين گفتگو بوديم كه ناگهان پيرمردى كه او را نميشناختيم بدست خود اشاره بمن كرد كه بيا . من از بيم اينكه مبادا وى يكى از جاسوسان خليفه باشد كه در كمين شيعيان جعفر بن محمدند . بدوستم ابوجعفر گفتم :تو بكنارى رو كه مرا ميخواهد مبادا تو گرفتار آئى . من بدنبال او براه افتادم و نزد خود ميگفتم : نكند بدام جاسوس خليفه افتاده باشم ، تا بالاخره بدرب خانهاى رسيديم ، وى بمن اشاره كرد كه اينجا برو و خود برفت. خادمى دم در ايستاده بود مرا گفت بدرون آى خدا ترا رحمت كناد . چون وارد سرا شدم امام موسى بن جعفر(ع) را ديدم ايستاده (و گوئى منتظر من است) پيش از اينكه من سخنى بگويم فرمود: نه مرجئه و نه قدريه و نه زيديه و نه معتزله و نه خوارج «الىّ ، الىّ ، الىّ» بسوى من ، بسوى من ، بسوى من . عرض كردم :فدايت گردم پدرت از جهان برفت ؟ فرمود : آرى . عرض كردم: فدايت گردم ، بعد از او به چه كسى رجوع كنيم ؟ فرمود : اگر خدا بخواهد ترا هدايت خواهد كرد . عرض كردم: عبدالله ميگويد : پس از پدر ، من امامم ؟ فرمود : عبدالله ميخواهد بندگى خدا نشود . گفتم : پس تكليف ما چيست؟ فرمود: چون خدا بخواهد شما را هدايت كند.

گفتم : پس تو خود امامى ؟ فرمود : من اين را نميگويم. نزد خود گفتم : باز هم نفهميدم . عرض كردم : آيا امامى بر شما امامت ميكند ؟ فرمود : نه . چون اين پاسخ از آن حضرت شنيدم چنان هيبتى از او بدلم افتاد كه در ملاقات پدرش احساس نكرده بودم . عرض كردم : اجازه ميفرمائيد همان مسائلى را كه از پدرتان ميپرسيدم از شما بپرسم ؟ فرمود: بپرس ولى بكسى مگو كه جانت در خطر است . شروع كردم بپرسيدن مسائل ، ديدم دريائى مواج است ! عرض كردم : شيعيان شما هم اكنون در حيرت و سرگردانى بسر ميبرند و شما ميفرمائيد اين مطلب را با كسى در ميان ننهم ؟! فرمود : بهر كس كه مورد اعتمادت باشد بگو ولى با او شرط كن كه وى بكسى نگويد كه جان همه تان در خطر است . من از نزد حضرت بيرون شدم و بنزد ياران رفتم ; همين كه ابوجعفر مرا ديد گفت :بگو چه آوردهاى؟ گفتم : هدايت برايت آوردهام . آنگاه داستان را مفصل به وى گفتم و سپس دو يار ديگرم مفضل و ابو بصير را نيز پيدا كردم و باتفاق شرفياب حضور امام شديم و هر يك سؤالاتى كه داشت از حضرت پرسيد و همه يكدل و يكجهت و شادمان از حضور امام بيرون شديم . رفته رفته دور و بر عبدالله خلوت شد . وى سبب پرسيده بود به وى گفته بودند : هشام به موسى بن جعفر (ع) مراجعه كرده و افراد را به وى هدايت نموده .

عبدالله كسانى را در مدينه گماشته بود كه چون مرا ببينند مرا بزنند . (بحار: 47/262)

جُستن

يافتن و پيدا كردن . طلب نمودن . جستجو كردن . فحص ، تفحص ، تنقيب .

جُسته

بدست آمده . لقطة .

جَسَد

تن و بدن ، تن مردم و جن و ملائكة (منتهى الارب) . پيكر حيوان و انسان و ملك و جن . (فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار ...); براى آنها گوسالهاى بيرون آورد كه فقط پيكر بود (و روح نداشت) صداى گوساله داشت . (طه : 88) (و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام و ما كانوا خالدين) ; ما آنها (پيغمبران) را پيكرى قرار نداديم كه طعام نخورند ... (انبياء : 8) . ج : اجساد . اميرالمؤمنين(ع): «العجب لغفلة الحسّاد عن سلامة الاجساد» (نهج : حكمت 225) . «فان تقوى الله دواء داء قلوبكم ، و بصر عمى افئدتكم ، و شفاء مرض اجسادكم ...» . (نهج : خطبه 198)

«جسد معصوم پس از مرگ»

از امام صادق (ع) روايت است كه هيچ پيغمبر يا وصى پيغمبر پس از مرگ بيش از سه روز در زمين نماند بلكه خداوند روح و استخوان و گوشت او را به آسمان ميبرد گرچه سلامِ سلام كنندگان به آنها ميرسد و از دور سلام را پاسخ ميدهند . (بحار: 22/550)

جِسر

، جَسر: ج : جُسور ، پل كه بر رودها و انهار بندند . عن ابى عبدالله (ع) : «ان زائر الحسين(ع) جعل ذنوبه

/ 2570