«مذهب بوعلى» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چندى گذشت در گرگان شورش بپا شد ودولت قابوس منقرض وخود دستگير وبه قتل رسيد وشيخ از آنجا به دهستان رفت وچندى در آنجا بود وسپس باز به گرگان آمد وپس از چندى به رى عزيمت نمود ودر دربار مجدالدوله راه يافت ومورد اعزاز واحترام او بود تا آنكه خبر رسيد كه سلطان محمود عزم تسخير رى را نموده ابوعلى بترسيد واز آنجا به قزوين و از قزوين به همدان رفت ودر آن زمان شمسالدوله ابن فخرالدوله حاكم آنجا بود ، شيخ مورد اعزاز واحترام حاكم قرار گرفت و او را وزير خود ساخت ، شيخ در دورانى كه در همدان بود ضمن اداره امور مملكت به مطالعه وتأليف وتدريس پرداخت وتأليف كتاب شفا وقانون را در آنجا آغاز كرد وپس از ساليانى شمس الدوله درگذشت وپسرش تاجالدوله به سعايت بعضى از امرا او را به زندان انداخت ومدت چهار ماه كه در زندان بود به نوشتن كتاب ومطالعه اشتغال داشت تا اينكه علاءالدوله حاكم اصفهان همدان را تسخير كرد وشيخ را با اعزاز وتكريم به وزارت خود دعوت نمود وسالها در اصفهان به مهام امور كشور پرداخت ودر عين حال حوزه علمى مفصلى را در آنجا بپا كرد وشاگردانى را چون بهمنيار وكيارئيس وابومنصور زيله وابوعبدالله معصومى تربيت كرد وكتابهاى قانون وشفا را در آنجا تكميل نمود وعاقبت پس از فراز ونشيبهاى فراوان وقطع ووصلهاى متعدده در سمت وزارت ، كه در كتب مفصله آمده به همراه علاءالدوله به سفرى به همدان رفت ودر آنجا روز جمعه اول رمضان چهارصد وبيست وهفت بدرود حيات گفت .

اما ابن خلكان از كمال الدين يونس روايت كرده است كه او را علاء الدوله مغلول كرده به زندان فرستاد و هم در آنجا مىبود تا جان سپرد ، و اين اشعار بر اين معنى اِشعار دارد : رأيت ابن سينا يعادى الرجالوفى الحبس مات اَخَسّ الممات فلم يشف مانا به بالشفاءو لم ينج من موته بالنجات بو على علاوه بر علوم عقليه و تجربيه ، در فن شعر و سرايش نيز يدى طولا داشته ، وى به هر دو زبان فارسى و عربى شعر مىگفته، و اينك نمونه اشعار او بزبان تازى و پارسى: قصيده ذيل را در تجرد نفس ناطقه و نزول او از عالم عقول نوريه اشاره كرده است : هبطت اليك من المحلّ الارفعورقاء ذات تعزّز و تمنّع محجوبة عن كلّ مقلة عارفو هى الّتى سفرت و لم تتبرقع وصلت على كره اليك و ربّماكرهت فراقك فهى ذات تفجّع انفت فما انست فلمّا واصلتالفت مجاورة الخراب البلقع و اظنّها نسيت عهوداً بالحمىو منازلا بفراقها لم يقنع حتّى اذا اتّصلت بهاء هبوطهاعن ميم مركزها بذات الاجرع علقت بها ثاءُ الثقيل فاصبحتبين المعالم و الطّلوع الخضع تبكى وقد ذكرت عهوداً بالحمىبمدامع تهمى و لمّا تقلع و تظلّ ساجعة على الدّمن الّتىدرست بتكرار الرّياح الاربع اذ عاقها الشرك الكثيف و صدهاقفس عن الأوج الفسيح المربع حتّى اذا قرب المسير من الحمىو دنا الرّحيل الى الفضاء الاوسع وغدت مفارقةً لكلّ مخلّفعنها حليف الترب غير مشيّع سجعت وقد كشف الغطاء فابصرتما ليس يدرك بالعيون الهجّع و غدت تغرد فوق ذروة شاهقو العلم يرفع كلّ من لم يرفع فلأىّ شىء اهبطت من شامخعال الى قعر الحضيض الاوضع ان كان اهبطها الاله لحكمةطويت على الفدّ اللّبيب الاروع و حبوطها ان كان ضربة لازبلتكون سامعة بما لم تسمع و تعود عالمة بكل خفيّةفى العالمين فخرقها لم يرقع وهى التى قطع الزّمان طريقهاحتّى لقد غربت بغير المطلع فكانّها برق تالق بالحمىثم انطوى فكانّه لم يلمع نيز از اشعار او است : هَذِّب النفس بالعلوم لترقىو ذر الكل فهى للكل بيت انما النفس كالزجاجة و الــعلم سراج و حكمة المرء زيت فاذا اشرقت فانك حىّواذا اظلمت فانك ميت و موقعى كه شيخ با اذيت و آزار حسودان و زخم زبان آنها مواجه گرديد گفت : عجبا لقوم يجحدون فضايلىما بين عيّابى الى عذّالى عابوا على فضلى و ذمّوا حكمتىواستوحشوا من نقضهم و كمالى انّى وكيدهم و ما عابوا بهكالطود تحضر نطحة الاوعال و اذا الفتى عرف الرشاد لنفسههانت عليه ملامة الجهّال از سرودههاى او بزبان فارسى : ز منزلات هوس گر برون نهى قدمىنزول در حرم كبريا توانى كرد وليك اين عمل رهروان چالاك استتو نازنين جهانى كجا توانى كرد دل گرچه در اين باديه بسيار شتافتيك موى ندانست ولى موى شكافت اندر دل من هزار خورشيد بتافتآخربكمال ذرهاى راه نيافت از قعر گل سياه تا اوج زحلكردم همه مشكلات گيتى را حل بيرون جستم ز قيد هر مكر وحيلهر بند گشاده شد مگر بند اجل

«مذهب بوعلى»

در باب عقايد دينيه شيخ چندان سخن راندهاند و وجوه و احتمالات را بررسى كردهاند كه ديگر جاى خالى براى اين امر باقى نمانده ، وى مسلمان و شيعى مذهب بوده و در اين سخن سخنى نيست، اين ابيات وى شاهد

/ 2570