«چپ گرائى و راست گرائى» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افتاد تندبادى ديگر وزيد كه بناچار نشست كه باد گذشت ، تا سه بار چنين شد ، چون بنزد ، پيغمبر(ص) آمد حضرت به وى فرمود : اى على چه شد كه دير آمدى ؟! جريان باد را بعرض حضرت رسانيد . پيغمبر (ص) فرمود:دانستى آن چه بود ؟ عرض كرد : خير. فرمود : جبرئيل بود با هزار ملك ، و ميكائيل بود با هزار ملك، و اسرافيل با هزار ملك كه بر تو سلام كردند و گذشتند . (بحار:19/305)

چاه زمزم

چاه معرف در مسجدالحرام به مكه . به «زمزم» رجوع شود .

چَپ

معروف است كه نقيض راست باشد . بعربى يسار ، شمال .

«چپ گرائى و راست گرائى»

انحراف از صراط مستقيم ، ميل كردن از راه راست . اميرالمؤمنين (ع) فرمود : «اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادّة ...» رفتن از راست و چپ بگمراهى انجامد و تنها جاده (اى كه خداوند آن را براى بندگانش معين فرموده) همان راه ميانه است كه آخرين كتاب آسمانى و آثار نبوت بر آن است و روزنه سنت از آن گشوده گردد و آخرين سر منزل مقصود پايان همين راه است . (نهج : خطبه 16) حضرت رضا (ع) به ابراهيم بن ابى محمود فرمود : اى ابراهيم در زمانى كه مردم به راست يا به چپ ميل كنند تو راه ما را داشته باش كه اگر كسى با ما بود ما نيز با او خواهيم بود و چون از ما جدا گردد ما نيز از او جدا شويم ... (بحار : 2/115) ابو مالك اسدى گويد : از امام باقر(ع) معنى (و انّ هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم) پرسيدم ، حضرت دست چپ خويش را بگشود و دست راستش را بدور آن چرخاند و فرمود : صراط مستقيم مائيم ( اشاره به اينكه گرچه ما متعدديم ولى بصورت خط دائره ايم كه دو سر آن بهم متصل باشد ) آن را دنبال كنيد و براههاى ديگر مرويد كه شما را به سمت راست و چپ پراكنده سازند ، آنگاه حضرت با دست خود چند خط كشيد (اشاره به اينكه ديگران هر يك خطى جدا از ديگرى دارد و هر كدام سياست خاص خويش را دنبال مى كند همانند خطوط مستقيم كه هر يك جدا از ديگرى است ) . (بحار:24/15)

چَپاوُل

تاخت و تاز گروهى از لشكر از مسافت دور بر سر گروه مخالف (فرهنگ ناظم الاطباء) . تاراج ، يغما ، غزو ، غزاة .

چپاولگر

يغماگر ، غارتگر ، مغير . به «محارب» و «راهزن» و «تبعيد» رجوع شود.

چپگرائى

بسوى راه چپ ، يا مسلك چپ ميل كردن . به «چپ» رجوع شود .

چَرا

چريدن ، رعى .

چراغ

(به فتح يا كسر چ): آلت روشنائى. بعربى سراج ، مصباح . قرآن كريم : (تبارك الذى جعل فى السماء ...); بزرگ خداوندى كه در آسمانها برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشيد و ماه تابان بيفروخت . (فرقان:61) (يا ايها النبى انا ارسلناك ...) ; اى پيامبر ، ما تو را به رسالت فرستاديم تا بر نيك و بدِ خلق گواه باشى ...

و مردمان را بفرمان خدا بسوى خدا بخوانى و چراغ فروزان باشى . (احزاب :

44 ـ 45) از عايشه حديث شده كه پيغمبر (ص) هرگز در اتاق تاريك نمى نشست تا اينكه چراغى در آن روشن ميشد . (كنزالعمال : 18720) از امام صادق (ع) روايت شده كه افروختن چراغ پيش از غروب آفتاب موجب زدايش فقر و فزونى روزى ميگردد . و از حضرت رسول (ص) آمده كه بخانه تاريك رفتن مكروه است مگر اينكه چراغى يا آتشى از پيش در آن افروخته شود .

(بحار:76/165) از آن حضرت حديث شده كه هر كه يك شب چراغى را به مسجد برد خداوند گناه هفتاد ساله او را ببخشايد و عبادت هفتاد سال در نامه عملش ثبت نمايد . (بحار:83/377) عده اى از ياران امام باقر (ع) نقل كنند كه آن حضرت در مرض موت ، فرزندش امام صادق (ع) را فرمود در خانه اى كه مسكن امام باقر (ع) بود چراغ روشن

/ 2570