«كودكان به گناه پدران عذاب نشوند»
از حضرت صادق (ع) و نيز از حضرت رضا (ع) روايت است كه فرمودند: خداوند هيچگاه بى گناهى را به جرم گناهكارى كيفر نكند و اطفال را به جرم پدران عذاب ننمايد كه خود در محكم كتابش فرمود: (ولا تزر وازرة وزر اخرى) و فرموده: (و ان ليس للانسان الاّ ما سعى) و خدا را سزد كه به فضل خويش از گناهكارى بگذرد ولى شايسته او نباشد كه به كسى ستم روا دارد. (بحار: 71/239) خفتن كودك در بستر زنان: به «خوابيدن» رجوع شود. زناى كودك: به «زنا» رجوع شود. گريه كودك: به «گريه» رجوع شود. كودكى كه در خردسالى بميرد: به «غلمان» رجوع شود.كُودكى
بچگى، صِبا، صباوت، صِغَر. اميرالمؤمنين (ع): فراگيرى دانش در كودكى به نقشى مى ماند كه در سنگ ترسيم شده باشد. (بحار: 1/224) امام موسى بن جعفر (ع): ستوده است شوخى و موذى بودن كودك در دوران كودكيش، تا به روزگار بزرگيش حليم و خردمند گردد. (كافى: 6/51)كَودَن
اسب هجين غير اصيل. ج: كَوادِن. گول. كند فهم. بليد.كَور
افزون شدن. ارزانى و بسيارى از هر چيز. در حديث رسول (ص) آمده: «اعوذ بالله من الحور بعد الكَور»: خدايا به تو پناه مى برم از نقصان بعد از زيادت و از قلت بعد از كثرت. (نهاية)كُور
كندوى عسل و لانه زنبور. ج: اكوار. در حديث على (ع) آمده: «ليس فيما تخرج اكوار النحل صدقة»: در عسل زكاة نيست. (نهاية)كُوَر
جِ كورة. شهرها و روستاها. عن ابى عبدالله (ع): «اذا استولى السفيانى على الكور الخمس فعدّوا له تسعة اشهر». و زعم هشام انّ الكور الخمس دمشق و فلسطين و الاردن و حمص و حلب. (بحار: 52/252)كُور
نابينا. به عربى اعمى و ضرير. مقابل بينا و بصير. مجازا به ناآگاه و آن كس كه از بينش خرد خويش بهره بردارى نكند و در گمراهى و تيرگى جهل روزگار سپرى كند، اطلاق مى گردد. (ليس على الاعمى...): بر كور و لنگ و بيمار تكليف به جهاد نباشد... (نور: 61). (عبس و تولى ان جاءه الاعمى...): روى در هم كشيد و پشت كرد، هنگامى كه آن كور بر او وارد شد. (عبس:1 ـ 2)