سلسله حكّام فاطمى نسب كه در سالهاى ( 297 ـ 568) در مراكش و مصر حكومت كردند، و اولين آنها عبيدالله بن مهدى بوده، برخى نسب شناسان اين نام را مستعار دانند و گويند: وى محمد بن عبدالله بن ميمون بن محمد بن اسماعيل بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب (ع) است. اما بعضى وى را اين چنين معرفى مى كنند: عبيدالله بن احمد بن اسماعيل الثانى محمد بن اسماعيل بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب (ع). گروه ديگر مى گويند: وى عبيدالله مهدى بن محمد الحبيب بن جعفر الصادق بن محمد المكتوم بن جعفر الصادق بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است.و برخى دشمنان دولت فاطمى از روى عداوت اين نسب را از آنها منكر بوده وآنها را به خانواده اى از جهودان يا ترسايان نسبت دهند. كه اين تعصبى آشكار و عداوتى افراطى است، زيرا شكى نيست كه اين سلسله به خاندان على و فاطمه سلام الله عليهما منتسب مى باشند.زمينه پيدايش اين حكومت را مى توان بدين گونه خلاصه كرد كه: پس از شهادت اميرالمؤمنين على (ع) جمعى از مسلمانان به خود آمده دريافتند كه جانشينى پيغمبر (ص) حق فرزندان على است نه آل اميه وآل عباس، اين انديشه روز افزون گسترش مى يافت تا اين كه بين هر مدت جمعى از آنها به رهبرى يكى از علويين عليه حكومت وقت خواه اموى وخواه عباسى قيام مى كردند وطبيعةً تحت تعقيب قرار مى گرفتند و چون عده آنها اندك بود شكست مى خوردند و آن علوى يا كشته ويا آواره مى شد، موج تشيع گرائى همچنان رو به گسترش بود و زد و خوردهاى موضعى رو به ازدياد.حاصل اين وضعيت آن كه: شيعيان شام در زمان بنى امية دچار تضييقات هولناك بودند ودر عصر عباسيان نيز آسوده نزيستند و بسيارى از آنها در زندانها جان سپردند، دسته اى راه مشرق وجمعى راه مغرب را پيش گرفتند. از جمله ادريس بن عبدالله بن حسن مثنّى برادر محمد بن عبدالله بن حسن (كسى كه با منصور بيعت كرد وسپس بيعت او را شكست) به طرف مصر رفت و از ترس عباسيان در آنجا مخفى ماند وشيعيان مقيم مصر از آن جمله رئيس بريد عباسيان او را در جاى امنى نگه داشته وسپس به مراكش بردند، وبه كمك او وشيعيان مراكش حكومتى به نام «ادريسيان» تشكيل دادند، كه از 172 تا 375 هـ ق دوام يافت. ادريسيان خود را خليفه نمى خواندند. دولتى كه در ميان مسلمانان افريقا تشكيل شد و قوتى گرفت دولت فاطميان بود.همان هنگام كه دولت شيعى آل بويه در مشرق جهان اسلام تشكيل يافت دولت فاطمى در مغرب كشورهاى اسلامى بوجود آمد; ودر موقع حمله آل بويه به بغداد شيعيان مغرب نيز به مصر حمله كردند و گروهى از شيعيان ايرانى به معزالدوله ديلمى پيشنهاد كردند كه خلافت را از عباسيان بگيرد و به فاطميان واگذارد;معزالدوله به خاطر مصالح خود اين پيشنهاد را نپذيرفت اما باز هم نفوذ خاندان آل بويه شيعيان را روز به روز نيرومندتر ساخت، تا جائى كه خليفه عباسى ناچار شد نام پادشاه ديلمى را در خطبه ها ياد كند وجشنها و سوگواريهاى مذهبى براى آل على رواج يافت.در سال 254 هـ ق احمد بن طولون كه مردى ترك وسنى بود از طرف حكومت عباسى والى مصر شد وجهت خوشنودى خليفه بيش از پيش به آزار وشكنجه علويان پرداخت وآنها را صدمه زد; اما با ظهور آل بويه وضعف عباسيان شيعيان مصر كم كم جان گرفتند به طورى كه هنگام ورود جوهر صقلى مملوك و سردار فاطميان به خاك مصر (سال 356 هـ ق) افكار عمومى مردم تسليم بود و كشور مصر به آسانى به دست فاطميان افتاد.
«سرآغاز دولت فاطمى»
چنان كه از پيش نگاشته شد نخستين خليفه فاطمى عبيدالله بن مهدى بوده، پدر وى به نام محمد يا احمد بن اسماعيل وملقب به مهدى از جمله علويينى بود كه در نيمه دوم قرن سوم داعيه خلافت داشت ودر اين راه كوشش فراوان نمود وبه پنهانى مردم را به پيروى از خويش دعوت مى كرد، مردى به نام رستم بن حسين با وى همدست شد و او را در اين امر يارى مى داد واين دو به اتفاق به سير وسفر پرداخته دعوت خويش را پيوسته گسترش مى دادند.تا اين كه يكى از سران شيعه يمن به نام محمد بن فضل كه مردى مالدار بود وقبيله و عشيره وسيعى تحت نفوذ داشت وبه زيارت مرقد مطهر حسين بن على (ع) رفته بود، اتفاقا در آن روز مهدى ويار او رستم نيز در آنجا