فرو بردن در آب ومانند آن. اميرالمؤمنين (ع) در عجيب خلقت طاووس ميفرمايد: «فمنها مغموس فى قالب لون لا يشوبه غير لون ما غُمِس فيه، ومنها مغموس فى لون صبغ قد طُوِّقَ بخلاف ما صُبغ به» . (نهج : خطبه 164)
غَمض
پنهان ساختن، چشم پوشى كردن. چشم پوشى. (ولا تيّمموا الخبيث منه تنفقون ولستم بآخذيه الاّ ان تغمضوا فيه)در انفاق مال، بخش زبون آن را كه خود بدون چشم پوشى آن را نمى ستانيد منظور مكنيد. (بقرة: 267)
غمگين
اندوهناك . پژمان . كظيم . مغموم . كئيب .
غَمُوص
سخت دروغگوى. يمين غموص: سوگندى كه عمداً بدروغ ادا شود.
غُموُم
جمع غمّ.
غُمَّة
حيرت وشبهة، مبهم ومشتبه.
غِنا
غِنى ، غَناء وغُنيان ، توانگرى وبى نيازى، بى نياز شدن. اميرالمؤمنين (ع) در صفات جلال وجمال حضرت ذوالجلال ميفرمايد: «كل شىء خاضع له وكل شىء قائم به، غنى كل فقير وغز كل ذليل ...» (نهج: خطبه 108). در صفات متقين مى فرمايد: «فمن علامة احدهم انك ترى له قوة فى دين وحزما فى لين وحرصا فى علم وعلما فى حلم وقصدا فى غنى وخشوعا فى عبادة ...» (نهج : خطبه 191). وفرمود «لا غنى كالعقل ولا فقر كالجهل ...» (نهج :حكمت 51) وفرمود: «الغنى فى الغربة وطن، والفقر فى الوطن غربة» (نهج : حكمت 53). به «غِنى» نيز رجوع شود .
غِناء
سرود، آواز خوش، آواز طرب انگيز، خنياگرى، كشش آواز كه مشتمل بر ترجيع مطرب باشد يا آنچه در عرف غنا گويند خواه در شعر باشد يا نثر يا قرآن وجز آن. در تعريف غناء حرام از نظر شيعه اختلاف است، به «آواز خوانى» در اين كتاب رجوع شود.
«حكم شرعى غناء از نظر اهل سنت»
صاحب معالم القربة فى احكام الحسبة (ص 212) گويد: سماع عود وچنگ وطنبور ومزمار وآنچه بشادى بنوازند حرام است اما سماع دف اگر چه جلجل نداشته باشد مباح است وطبل با همه انواع آن در حكم دف است جز كوبه، وآن طبل درازى است كه وسط آن تنگ ودو طرف آن پهن ومعروف بطبل سودان است. واما سماع شبابه، مكروه است واما سماع غناء، در آن اختلاف كرده اند: اهل حجاز آنرا مباح ميدانند واز شافعى ومالك وابو حنيفه كراهيت آن نقل شده واينان آنرا مباح على الاطلاق يا حرام على الاطلاق نميشمارند بلكه حد متوسط را برگزيده مكروه دانسته اند. دليل كسانى كه به اباحت معتقدند حديث مروى از رسول خداست كه: بر كنيزى از آن حسان بن ثابت گذشت واين كنيز آواز ميخواند گفت: آيا بر من حرجى است كه بلهو مشغول باشم؟ رسول خدا فرمود: حرجى نيست ان شاءالله. وعمر بن خطاب گفت: غناء توشه شخص مشتاق است، ووى بهنگام خلوت در خانه خود ترنم ميكرد. عثمان دو كنيز داشت كه هنگام شب براى او آواز ميخواندند چون وقت استغفار ميرسيد بآنان ميگفت: خاموش باشيد. واينها همه بشرطى است كه زياده روى ومداومت نكنند. معتقدان به حرمت از آيه (ومن الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله) استدلال كرده اند، بقولى لهو حديث همان غناء وبقول ديگر فروش زنان آوازه خوان است. واما حكم كسى كه بغناء گوش دهد هرگاه دأب وى باشد وبدان مشهور گردد ودر بازارها وراهها بدان استماع كند شهادت وى پذيرفته نيست واگر در خلوت براى تفرج خاطر آنرا بشنود عادل است وشهادتش پذيرفته ميشود، واگر كسى كنيزانى آوازه خوان خريدارى كند در صورتيكه زياده روى وتجاهر نكند مانعى نيست وهر گاه اين كار را بقصد كسب انجام دهد ومردم آن كنيزكان را بخانه هاى