يكتائى خدا - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صانع، طاهر، عدل، عفوّ، غفور، غنىّ، غياث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قديم، ملك، قدّوس، قريب، قوىّ، قيّوم، قابض، باسط، قاضى الحاجات، مجيد، مولى، منّان، محيط، مبين، مقيت، مصوّر، كريم، كبير، كافى، كاشف الضّر، وتر، نور، وهّاب، ناصر، واسع، ودود، هادى، وفىّ، وكيل، وارث، برّ، باعث، توّاب، جليل، جواد، خبير، خالق، خير الناصرين، ديّان، شكور، عظيم، لطيف، شافى. (بحار:4/88 و 211 و 186)

يكتائى خدا

از امام صادق (ع) روايت است كه فرمود: «اگر گفته شود: چرا دو خدا نباشد؟ در جواب گفته ميشود: آن دو خدا ميبايست كه هر دو قديم باشند (چه اگر خدا سابقه نيستى داشته باشد بخداى ديگرى نيازمند بود كه او را پديد آرد) حال اين دو خداى قديم يا هر دو (بر آفرينش) توانمندند يا هر دو ناتوان يا يكى توانمند و ديگرى ناتوان، اگر هر دو توانمند باشند وجود يكى بس است و وجود آن ديگرى لغو و بيهوده است، و بر فرض محال كه هر دو باشند يكى به قدرت خود زمام همه امور را بدست گيرد و آن ديگر را از بين ميبرد (چه مقتضاى قدرت كامله اين است كه بحدّى محدود نباشد، قهراً قدرت ديگر را مانع شود) و اگر يكى قوى و ديگرى ضعيف، فرد ضعيف نتواند خدا باشد كه ضعف و ناتوانى در خدا راه ندارد.

و دليل ديگر (بر يكتائى خدا) اينكه اين نظم خاصّى كه در جهان هستى مشاهده ميشود از گردش ستارگان و آمد و شد شب و روز و ماه و خورشيد و اين هماهنگى و سازمان درست و وضع مجموعى دليل است كه جهان به يكدست اداره ميشود.

دليل ديگر اينكه اگر دو خدا فرض كنى مى بايد كه بين آن دو فاصلى نيز تصور كنى تا دو بودن حاصل شود چه اگر فاصل نباشد دوئيت تحقق نپذيرد، و آن فاصل نيز بايد قديم باشد چنانكه دو خدا بايد قديم بوند و چون سه قديم فرض شد بايد دو فاصل ديگر را بين فاصل و دو خدا فرض كنى تا سه بودن محقق گردد و همچنين فاصلها متعدد بشود تا بى نهايت (و بى نهايت تسلسل است و محال)». (بحار:10/194) هشام بن حكم گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: چه دليلى هست بر اينكه خدا يكى است، فرمود: اتصال و ارتباط كلّ نظام جهان و تمام و كامل بودن سازمان هستى چنانكه خداوند خود فرموده: (لو كان فيهما آلهة الاّ الله لفسدتا) (اگر خداى ديگرى نيز ميبود آسمان و زمين بسامان نبودند و فاسد ميشدند). (بحار: 3 / 229) به «توحيد» و «تمانع» نيز رجوع شود.

خدا بنده

لقب سلطان محمد اولجايتو پادشاه مغولى است كه از سال 703 تا 716 ق بر ايران و متصرفات مغولى در حوالى ايران حكومت كرد. پدرش غازان خان وى را در نوجوانى بولايت عهدى خويش معين كرد، و زمانى كه پدر بمرد وى حاكم خراسان بود، و پس از مرگ پدر به تبريز بازگشت و زمام امور بدست گرفت و بسال 704 بتكميل شهر سلطانيه كه پدرش در اواخر عمر آن را كنار سرچشمه دو رود ابهر و زنجان بنا كرده بود پرداخت، و در سال 706 منطقه گيلان را فتح نمود و در سال 709 به عراق عرب و به نجف اشرف رفت و علماى آنجا را ملاقات نمود و به سال 712 به عزم فتح شام از راه موصل رهسپار آن ديار شد ولى در بين راه با مقاومت اهل اولين قلعه مرز شام مواجه گشت و شكست خورد و برگشت و سرانجام بسال 716 در سلطانيه درگذشت. خدابنده در آغاز سنى مذهب بود ولى پس از چندى به مذهب تشيع گرائيد و در سال 709 امر داد كه نام خلفاى ثلاثه را از خطبه و سكه بيندازند و نام اميرالمؤمنين على (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) را در خطبه بياورند و در سكه فقط بنام اميرالمؤمنين على (ع) اكتفا كنند، وى همواره به ترويج مذهب شيعه اهتمام ميورزيد، شيعيان او را خدابنده و سنّيان خربنده لقب دادند، مرحوم علامه حلى كه خود شاگرد خواجه نصير الدين طوسى و در علم كلام و بحوث مذهبى يد طولائى داشت مخصوصاً باتفاق فرزندش فخر المحققين بديدار او آمده و دو كتاب: نهج الحق و منهاج الكرامة فى باب الامامة را بنام او تأليف كرد و چندى بنزد او مقيم شد و خدابنده وى را بشايستگى گرامى ميداشت. داستان علامه و محفل خدابنده در حضور علماى مذاهب اربعه مشهور است.

خداترس

متّقى. پرهيزكار. به اين دو واژه رجوع شود.

/ 2570