«عقايد و آراء خاصه جبائى» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نائل گشته و صغير غير مميز را آن طاعات نبوده است . اشعرى گفت : اگر صغير بگويد از فوت طاعات مرا تقصيرى نيست ، زيرا خداوند در حالت صغر مرا از دنيا برد و مهلت نداد تا اكتساب طاعت كنم و به عبادت گرايم خداوند در جواب چه خواهد گفت ؟ جبائى گفت خداوند مىفرمايد به علم ازلى مىدانستم كه هرگاه تو را در دنيا زنده مىگذاشتم معاصى بسيار مرتكب گشته و مستحق عذاب اليم مىشدى و مصلحت ديدم كه در حال صغر از دنيا رحلت نمائى . اشعرى پرسيد اگر برادر كافر به خدا گويد : چنانچه حال او را مىدانستى از حال من هم مستحضر بودى پس چرا صلاح مرا منظور نفرمودى و در صغر مرا از دنيا نبردى تا كافر نگردم و به عذاب اليم گرفتار نيايم ؟ جبائى در جواب درماند و به اشعرى گفت : همانا آثار جنون و اطوار ديوانگان در تو مىبينم . اشعرى گفت نه چنان است كه مىپندارى «بل وقف حمار القاضى فى العقبة» كنايه از اينكه در جواب عاجز ماندى ، بالاخره اشعرى از اين پس به مجلس جبائى نيامد و خود مجلسى برپا كرد و گروهى بر وى گرد آمدند و اقوال او را متابعت نمودند و اينان به اشعرى موسوم گشتند .

«عقايد و آراء خاصه جبائى»

ابوعلى با اينكه از رؤساى معتزليه بوده و از سالكين آن مسلك و پيروان آن مذهب مىباشد معالوصف در پارهاى از عقايد متفرد بوده و با ديگران حتى پسرش نيز اختلاف داشته است . از آن جمله اين است كه هر چند اسماءالله توقيفى است و به جز اسمائى كه اطلاق آنها بر خداوند از طريق شرع رخصت داده شده نمىتوان خداوند را به اسم ديگرى خواند . ابوعلى گويد : چون خداوند در برآوردن حاجات بندگان پذيراى تقاضا و مستدعيات ايشان است مىتوان اسم «مطيع» را بر او اطلاق كرد . عقيده اختصاصى ديگر وى اين است كه مىتوان خداوند را به اسم «محبل النساء» حامله كننده زنان خواند ، زيرا علت ايجاد نطفه در ارحام زنان اوست .

همچنين وى در فضيلت دادن على بر ابوبكر متوقف بوده و از پارهاى كلمات وى معلوم مىشود كه ميل به تفضيل داشته است ، چنانكه بارها گفته است كه اگر خبر «طير مشوى» صحيح باشد على افضل است . از قاضىالقضاة نقل است كه در شرح مقالات ابوالقاسم بلخى گويد : ابوعلى در اواخر عمر به تفضيل على بر ابوبكر معتقد گرديد . همو گويد : ابوعلى هنگام وفات ، پسر خود ابوهاشم را به مذهب تفضيل بخواند . ابوعلى در اواخر عمر به بغداد رفت و در ماه شعبان به سال سيصد و سه هجرى قمرى وفات يافت . در نامه دانشوران وفات او به سال سيصد و بيست و شش نوشته شده است و به نقل ابن خلكان وى شصت و هشت سال زندگانى كرد و به گفته ابن النديم، ابوهاشم پسر وى جنازه پدر را به جبا منتقل كرد ، و در آنجا به خاك سپرد . (تلخيص از وفيات الاعيان ابن خلكان و الفهرست ابن نديم و نامه دانشوران و تاريخ علم كلام شبلى نعمانى و ريحانة الادب)

جُبار

برىء بودن از چيزى ، يقال : «انا منه خلاوة و جبار» يعنى از آن برىء هستم . باطل و رايگان و هدر ، يقال :«ذهب دمه جبار» يعنى خونش بهدر شد (منتهى الارب). در حديث آمده : «العجماء جبرها جبار ، و البئر جبار ، و المعدن جبار» يعنى اگر حيوانى يكى را مجروح نمود يا آسيب ديگرى به وى رسانيد ضمانى از طرف صاحب حيوان براى آسيب رسيده نميباشد ، و اگر كسى در ملك خود چاهى حفر كرد و يكى در آن چاه افتاد و آسيبى ديد صاحب چاه ضامن نيست ، و اگر مزدورى در معدنى كار ميكرد و در آنجا وى را آسيبى رسيد صاحب معدن ضمانى نخواهد داشت . (بخارى ، فتح البارى : 12/254 ط سلفية) عن ابىعبدالله (ع) قال : «كان من قضاء النبىّ (ص) انّ المعدن جبار ، و البئر جبار ، و العجماء جبار . و العجماء بهيمة الانعام ، و الجبار من الهدر الذى لا يغرم» . (وسائل:29/271)

جَبار

صحن سرا .

جَبّار

سركش . مسلط ، قاهر . متكبرى كه غير را بر خود حقى ننهد . (قطرالمحيط . منتهى الارب) عن ابى عبدالله (ع) قال : «ان رسولالله(ص) مرّ فى بعض طرق المدينة و سوداء تلقط السرقين ، فقيل لها : تنحى عن طريق رسول الله . فقالت : ان الطريق لمعرض. فهمّ بها بعض القوم ان يتناولها ، فقال رسول الله(ص) : دعوها فانها جبّارة» . (بحار:16/272 از كافى) امام موسى بن جعفر (ع) : «ان الزرع ينبت فى السهل و لا ينبت فى الصفا ،

/ 2570