نادرشاه پس از تاجگذارى ، به سركوبى بختيارى ها كه از سال پيش طغيان كرده فرماندار خود را كشته بودند همت گماشت و پس از مغلوب و سركوب كردن ياغيان بختيارى و كوچاندن سه هزار خانوار از آنان به خراسان ، با لشكرى كه از اطراف و نواحى كشور فراهم كرده بود و به قول لاكهارت تعداد آن به هشتاد هزار نفر بالغ مى شد در 17 رجب 1149 از اصفهان حركت كرده ، از راه كرمان و سيستان عزيمت فتح قندهار كرد .حسين شاه ، فرمانرواى قندهار چون خود را در برابر سپاه عظيم نادر ناتوان ديد با فراهم كردن آذوقه و مهمات و مستحكم كردن حصار و باروى قندهار ، در شهر موضع گرفت . نادر ، در اراضى مسطح جوار قندهار در محل سرخ شير دو ميلى جنوب قندهار فرود آمد و شهر را در محاصره گرفت و به فرمان او دور تا دور شهر برج هائى ساختند و در آنها ـ كه به محيط 28 ميل شهر را احاطه مى كرد ـ پياده نظام خود را كه با تفنگهاى سر پر مجهز بودند ، بگماشت و ارتباط قندهار را با آباديها و شهرهاى مجاور به كلى قطع كرد ، چون مدت محاصره يك سال طول كشيد نادر فرمان داد كه در محل سرخ شير شهرى بنا كنند كه بارو و قلاع و مساجد و بازار و كاروانسرا داشته باشد و به دستور او هر يك از كسانش در اين شهر جديد الاحداث خانه اى به نام خود ساختند و اين شهر را «نادر آباد» نام نهادند ، سرانجام پس از يك سال مقاومت ، قندهار در دوم ذى الحجه 1150 تسليم شد ، نادر با مغلوبان به مهربانى و عطوفت رفتار كرد و قسمت اعظم سكنه قندهار را به نادر آباد كوچاند و آنجا را مقر ناحيه قندهار كرد و پس از تعيين حكام جديدى براى آن نواحى و توقف دو ماهه اى در نادر آباد عزيمت هندوستان كرد.
«لشكركشى به هندوستان»
مؤلف «دره نادره» علت و شرح لشكركشى نادرشاه را به هندوستان بدين مضمون آورده است :«چون غزنين و كابل از دير زمان جزء خراسان شمرده مى شد نادر در اوايل ورود به قندهار نامه اى به محمد شاه پادشاه هندوستان نوشت و طى آن به كنايه و تصريح گوشزد كرد كه سلاطين هندوستان از كهن دوستان ايرانند و محمد شاه نبايد رفتارى را پيش گيرد كه برخلاف اصول دوستى باشد . ولى محمد شاه سفير نادر را يكسال معطل كرد و پاسخى به نامه نادر نداد. نادر چون محمد شاه را به پيامهاى خود بى اعتنا ديد به تهيه لشكر پرداخت و نامه اى به محمد شاه نوشت كه چون از طريق مكاتبه نتيجه مطلوب بدست نيامد ناچار بايد كار را با دم شمشير فيصله داد . پس در اول ماه صفر سال 1151 عازم سفر هند شد و غزنين را به تصرف در آورد مردم كابل شهر را تسليم نكردند ، نادر فوجى از خراسانيان را به تسخير آنجا گماشت و پس از تسليم كابل، نادر رضا قلى ميرزا را به نيابت سلطنت خويش منصوب كرد و خود روانه پيشاور شد و پس از جنگى كه در پيشاور با ناصرخان حاكم كابل كرد ، او را شكست داد، و چون در همين اثنا از طغيان لكزيه داغستان و كشته شدن ابراهيم خان خبرهائى شنيده بود چند تن از سرداران خود را به سمت آذربايجان و گرجستان مأمور كرد و خود پس از گذشتن از رودخانه پنجاب به حدود لاهور رسيد .زكريا خان حاكم آن ملك مراسم اطاعت بجاى آورد و ايالت لاهور بدو محول شد و فخرالدوله خان ناظم سابق كشمير نيز كه در لاهور توقف داشت با فرمان حكومت به محل خود رفت .بعد از ورود نادر به سرحد هند ، جاسوسان خبر آوردند كه محمد شاه به فرمانداران خود دستور فراهم كردن سپاه را داده و نظام الملك هم با سيصد هزار سپاه دكن در كرنال آماده نبرد شده است . (خلاصه دره نادره ضميمه دره مصحح دكتر شهيدى)
«نبرد كرنال»
نادر شاه ضمن فتح نامه اى كه به فرزند خود فرستاده است لشكركشى به هند و نبرد كرنال را چنين توصيف مى كند :بعد از تنبيه اشرار افاغنه چون تغافل و تجاهل پادشاه سابق الذكر و نفرستادن جواب و مرخص ننمودن ايلچى از حدود دوستى گذشته ، نواب همايون ما متوجه شاه جهان آباد گرديده ... به قصبه انباله چهل فرسخى شاه جهان آباد روانه گرديد و در آنجا خبر رسيد كه پادشاه سابق الذكر نيز قشون و سپاه خود را در تمامى ممالك هندوستان و سركردگان و سيصد هزار قشون و دو هزار عراده توپ و چهارصد زنجير فيل و اسباب جنگ در