« غ » - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

« غ »

غ

حرف بيست ودوم از حروف الفباى فارسى وحرف نوزدهم از الفباى فارسى ونوزدهم از الفباى عرب وآخرين از حروف ابجد، ودر حساب جمل آن را به هزار دارند. نام آن غين است وغين معجمه وغين منقوله نيز گويند. از حروف مستعليه وحلق ومجهوره. مصمته وقمريه واز حروف روادف است.

غائِب

اسم فاعل از غيبت . نهان . ناپديد . خلاف حاضر ، مقابل شاهد . ج : غُيَّب و غُيّاب و غَيَب و غائبون .

اميرالمؤمنين (ع) : «ليس كل طالب يصيب ولا كلّ غائب يؤوب ...» (نهج : نامه 31) . به «غايب» نيز رجوع شود .

غائِر

ماء غائر : آبى نهان در زير زمين . مقابل ظاهر . به زمين فرو رفته . نشيب . زمين پست . غائر العينين : آن كه چشمانش به گودى فرو رفته .

غائِط

زمين پست . كنايةً پليدى آدمى گويند ، چه در گذشته در زمينهاى پست و گود قضاء حاجت مى كرده اند . (و ان

/ 2570