اصرار مشترى در كم كردن بهاء جنس و اصرار فروشنده به بيش بودن آن . بعربى مِكاس و تماكس و مماكسة .چانه زدن ـ در شرع ـ در خريدن كفن مكروه و در موارد ديگر مطلوب و ستوده است : در حديث آمده كه روزى (در منى) ابو حنيفه به امام صادق (ع) گفت : ديروز كه شما در عرفه براى خريدن شتر قربانى آن همه چانه ميزديد مردمان تعجب ميكردند ! حضرت فرمود : خدا را خوش نيايد كه من در مالم فريب بخورم و مغبون شوم . در حديث ديگر از امام باقر (ع) آمده كه فرمود : با مشترى چانه بزن ، كه اين كار موجب شود معامله با طيب خاطر صورت بگيرد ، گرچه خريدار مال بيشترى بپردازد ، زيرا آنكس كه در معامله مغبون شود نه به پيش مردم ستوده است و نه نزد خداوند مأجور . (وسائل الشيعه : 12/335)
چاه
معروف است و بعربى بئر خوانند . قرآن كريم : (فكاين من قرية ...) ; چه بسيار شهر و ديار كه ما اهل آن را در آن حال كه بناروا مشغول بودند بخاك هلاك نشانديم و اينك آن شهرها ويران است و بجاى آنها چاهى معطل مانده بينى و كاخى بلند . (حج : 45) از حضرت رسول (ص) روايت شده كه هر آنكس چاهى يا بركه و آبگيرى در صحرا احداث كند فرشتگان آسمان بر او درود فرستند و در قبال هر بار نوشيدن انسانى يا پرنده اى يا چرنده اى هزار حسنه مقبوله و آزاد سازى هزار بنده از فرزندان اسماعيل و قربانى هزار شتر در نامه عملش ثبت گردد و سزد كه خداوند وى را در بهشت برينش جاى دهد (مستدرك : 12/386) . هر كه چاهى در راه عبور مسلمانان بكند ، اگر كسى يا حيوانى در آن بيفتد و هلاك شود ، وى ضامن خواهد بود. (مستدرك:18/318) اميرالمؤمنين (ع) : هر كه چاهى در راه برادر دينيش بكند خود در آن افتد . (مستدرك:12/102) از امام موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) در يكى از سفرهاى خود ، جمعى بخدمتش آمده گفتند : چاهى داريم كه گاهى در بعضى فصول سال آبش ميخشكد و بناچار از اينجا كوچ كرده به اطراف و هر جا كه آبى باشد ميرويم ، و اكنون قبايل اطراف كه ما بچاههاى آنها پناه ميبرديم با ما دشمنند ، دعا كنيد چاهمان آبدار شود كه بكوچ كردن نيازمند نگرديم . حضرت آب دهان مبارك در چاه بيفكند و آن چاه ببركت آب دهان حضرت پر آب گشت . اين داستان را به مسيلمه بازگفتند ، وى آب دهان خويش را در چاه آبى بينداخت و آن چاه براى هميشه بخشكيد . (بحار:7/234)
«حكم شرعى چاه»
آب چاه بنظر اكثر پيشينيان بملاقات نجس متنجس بوده و حسب روايات ، بر اثر افتادن يكى از اعيان نجسه تعداد معينى دلو آب ميبايست از آن كشيده شود تا طاهر شود ، و تا زمان شهيدين امر بدين منوال بود ، و در ميان متقدمين مخالف اين فتوى جز عمانى و حسين بن غضائرى و محمد بن جهم بنظر نميرسد ، ولى متاخرين اكثراً و مشاهير آنان عموماً چاه را عاصم دانند جز اينكه اوصاف ثلاثه اش (طعم و بو و رنگ) به وصف نجس برگردد ، و چون بخودى خود آن وصف برطرف شود طاهر گردد ، زيرا داراى ماده است . روايات در اين باره متعدد است ، از جمله صحيح ابن بزيع از حضرت رضا(ع) كه فرمود : آب چاه واسع است چيزى آنرا تباه نسازد جز اينكه بو يا مزه اش تغيير كند كه در آن صورت بايد آنقدر آب از آن كشيد كه بويش برطرف و طعمش گوارا شود ، زيرا چاه مادّه دارد.(وسائل ب 14 از ابواب ماء مطلق) آرى متأخرين روايات دلوهاى معينه را حمل بر استحباب نموده اند .
«حريم چاه»
از حضرت رسول (ص) حديث شده كه حريم چاه بيست و پنج ذراع و حريم چاههاى باستانى پنجاه ذراع و حريم چاهى كه معّد براى آب حيوانات باشد سيصد ذراع و حريم چاه كشاورزى ششصد ذراع است . (بحار : 104/254)
چاه بدر
.چاهى است كه منسوب به بدر غفارى و بين مكّه و مدينه است ( و جنگ بدر كنار آن واقع شد) . (بحار:19/323) از امام باقر (ع) نقل است كه پيغمبر(ص) در شب بدر فرمود : كسى برود و از اين چاه آبى بياورد . على (ع) مشكى برداشت و بسر چاه رفت اما چون دلوى با خود نداشت خود سرازير چاه شد و مشك را پر آب نمود ، آن شب بسيار سرد بوده در راه بازگشت تند بادى بر او وزيدن گرفت كه او را از حركت باز داشت و نشست ، چون به راه