حرف نهم از الفباى فارسى و هفتم از حروف هجاء عربى، نام آن «خاء» است و در حساب جمل ، ششصد باشد، يكى از شش حرف حلق، و از حروف مصمته و از حروف مستعليه است.
خائِب
آن كه به مطلوب خود ، دست نيابد . نوميد و بى بهره. (ليقطع طرفا من الذين كفروا او يكبتهم فينقلبوا خائبين) ; خداوند شما را در بدر به وسيله ملائكه يارى داد تا گروهى از كافران را هلاك گرداند يا ذليل و خوار سازد كه از دستيابى به هدف خويش نوميد و ناكام برگردند . (آل عمران: 127) اميرالمؤمنين (ع) : «رُبَّ طمع كاذب ، و امل خائب» : بسيار طمع كه دروغ و نامراد بُوَد به ثمر نرسد ، و بسيار آرزو كه ناكام و بى بهره ماند . (بحار:78/91)
خائِض
فرو رونده در آب و جز آن. و از باب استعاره: وارد شدن در امور. (و كنا نخوض مع الخائضين) ; و با فرو روندگان در باطل به باطل فرو مى رفتيم . (مدثر: 45)
خائِف
ترسان . ترسناك. (فاصبح فى المدينة خائفا يَتَرَقَّب) ; موسى (ع) از توقف در آن شهر بيمناك گرديد و مراقب دشمن بود) . (قصص:18) از امام صادق (ع) روايت است كه فرمود: «انّ حبّ الشرف و الذكر لا يكونان فى قلب الخائف الراهب» : محبت شهرت و انگشت نمائى در دل كسى كه از خدا بيمناك و ترسان بود نخواهد بود . (كافى:2/69) اميرالمؤمنين (ع) : «ايّاكم و الكذب ، فانّ كلّ راج طالب ، و كلّ خائف هارب» : از دروغ بپرهيزيد ، كه هر آن كس به چيزى اميدوار بود به دنبال آن گام بردارد ، و كسى كه از چيزى ترسان باشد خواه ناخواه از آن گريزان بود . (كافى:2/343) امام صادق (ع) : «لا يكون المؤمن مؤمنا حتّى يكون خائفاً راجياً ، ولا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون