«اصحاب كهف» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كَهانَت

غيب گوئى، حقيقت آن عبارت است از رابطه ارواح بشرى با ارواح مجرده يعنى جن و شياطين كه بر اثر رياضت يا كارهاى مخصوص، اجنه در طاعت شخص در آيند و از مغيبات اخبارى به وى رسانند كه كشف دزد و مانند آن شعبه اى از اين علم است. كهانت در شرع اسلام تحريم شده. در حديث آمده كه كاهنى را به حضرت رسول (ص) عرضه كردند حضرت دستور قتل او را داد. هيثم واقدى گويد: به حضرت صادق (ع) عرض كردم: مردى در نزد ما در جزيره مى باشد كه در مورد مال دزد برده و امثال آن به وى مراجعه مى كنند آيا جايز است ما نيز به وى مراجعه كنيم؟ فرمود: حضرت رسول اكرم (ص) فرموده هر كسى به نزد ساحر يا كاهن يا دروغگوئى برود و گفته او را باور كند به كتاب خدا كافر شده است. (سفينة البحار) از آن حضرت روايت شده كه كهانت در دوران جاهليت اوقاتى كه فترت (فاصله بين دو پيغمبر) پيش مى آمد بازارش رواج مى يافت تا جائى كه كاهن به منزله حاكم بوده، وى مرجع مشكلات مردم بود و حكم او در هر مسئله اى نفوذ داشت، از حوادث آينده خبر مى داده. و اخبار از آينده از چند طريق مى تواند نشأت بگيرد:فراست (تيز بينى) چشم، ذكاوت دل، وسوسه (سرهم بندى) نفس و دقت روح به اضافه آنچه كه بهوسيله شيطان در قلب كاهن القاء مى شود زيرا شيطان از حوادث و قضايائى كه در منازل و اطراف رخ مى دهد آگاه مى شود.

(بحار: 10/164) به «غيبگوئى» نيز رجوع شود.

كَهانَة

فالگوئى و غيبگوئى. به «كهانت» رجوع شود. علىّ (ع): «ايّها الناس! ايّاكم و تعلّمَ النجوم الاّ ما يهتدى به فى برّ او بحر، فانّها تدعوا الى الكهانة، والمنجّم كالكاهن، والكاهن كالساحر، و الساحر كالكافر، والكافر فى النار». (نهج: خطبه 79) علىّ بن الحسين (ع): «الذنوب التى تظلم الهواء: السحر و الكهانة و الايمان بالنجوم...». (وسائل:11/372)

كَهَر

رنگى باشد اسب و استر را و آن را كميت هم گويند. (برهان)

كَهف

غار وسيع. ج: كهوف. (اذ اوى الفتية الى الكهف فقالوا ربّنا آتنا من لدنك رحمة و هيّىء لنا من امرنا رشدا) (كهف: 9). (فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا). (كهف: 10)

«اصحاب كهف»

كه داستان آنها در قرآن كريم آمده است.

ابن اثير در كامل آورده كه اصحاب كهف در عهد دقيوس يا دقيانوس سلطان كشور روم و در شهر افسوس (نزديك شهر ازمير تركيه) زندگى مى كردند و كيش آن قوم بت پرستى بوده، و رقيم لوحى بوده كه داستان آنها در آن نوشته شده بوده و آويز درب غارى بوده كه در آن خفته بوده اند و آنان به شريعت عيسى بوده اند. (كامل: 1/355) داستان آنچنان كه از آيات و روايات مربوطه استفاده مى شود به طور خلاصه اين است:شش تن از خاصان و به نقلى از وزراى دقيانوس امپراطور روم كه در قرن سوم ميلادى مى زيسته و يا سلطانى قبل از دوران مسيح كه آن سلطان بت پرست و يا مجوسى مسلك بوده و آن شش نفر به عقل و درايت خويش به خود آمده از دين سلطان رويگردان شده به دين صحيح يكتاپرستى گرائيدند و در آغاز تك تك آنها چنين توجهى پيدا كرده و بالاخره با رعايت تقيه و احتياط نيت خويش را به يكديگر فهماندند و بر اين تصميم شدند كه بايد از اين تشكيلات فرار نموده و دين خود را نجات داد. حسب اين تصميم روزى به عنوان رفتن به شكار هر شش تن متفق از شهر بيرون شدند و در راه كه سخت تشنه شده بودند به چوپانى برخوردند و راز خويش را با وى در ميان نهادند و او نيز با آنها همراه شد و سگ چوپان نيز آنها را رها ننمود و به كوهى در آنجا جهت استراحت رفته به غارى پناه بردند و خداوند به آنها عنايت كرد و جهت رفع وحشت از آنها آنان را به خواب طولانى سيصد و نه ساله فرو برد تا روزگارى كه آن دولت و حكومت كفر سرنگون گشت و حاكمى عادل و دين دار جايگزين آن شده بود از خواب بيدار شدند، گمان كردند خوابشان يك روز يا كمتر بوده و چون گرسنه بودند يكى از ياران را به شهر فرستادند كه نان و برگى فراهم كند و به وى گفتند: چنان برو كه ترا نشناسند. وى

/ 2570