بن حيان . صوفى كوفى . ابن النديم آرد : ابو عبدالله جابربن حيان بن عبدالله كوفى معروف به صوفى ، دربارهاش اختلاف كردهاند : شيعه معتقد است كه از بزرگان ايشان و يكى از ابواب است و او را از اصحاب امام صادق (ع) و از اهل كوفه مىدانند ، و دستهاى از فلاسفه او را از خود مىدانند ، و در منطق و فلسفه مصنفاتى دارد. كار او مكتوم بود و در شهرها ميگشت و از بيم حكام وقت در جائى مستقر نميشد . و نيز گفتهاند كه وى در زمره برامكه بوده و با جعفر بن يحيى برمكى مربوط بوده و كسانى كه اين عقيده دارند معتقدند كه مرادش از «سيدى جعفر» كه مكرر ميگفته جعفر برمكى است ، و شيعه ميگويند مقصودش جعفر الصادق (ع) است . وى كتابهائى در مذهب شيعه دارد جز آن كتابهائى كه در فنون مختلف نگاشته و بالاخره ابن النديم بيش از سيصد كتاب از او نام ميبرد . و برخى اصل او را از خراسان دانستهاند . (فهرست ابن النديم) قفطى آرد جابر بن حيان صوفى كوفى از متقدمين در علوم طبيعى است و بخصوص در علم كيميا ماهر بود و تأليفات بسيار و مصنفات مشهورى در اين فن دارد معذلك بر بسيارى از علوم فلسفى مطلع بوده و از پيروان علم معروف بعلم باطن است كه آن مذهب متصوفان است . محمد بن سعيد سرقسطى معروف به ابن مناط اسطرلابى اندلسى گويد : يك كتاب از جابر بن حيان در شهر مصر ديده است كه درباره اسطرلاب تأليف كرده و مشتمل بر هزار مسئله بىمانند مىباشد . (تاريخ الحكماء)
جابِر
بن عبدالله بن عمرو بن حرام خزرجى انصارى مكنى به ابو عبدالله از بزرگان صحابه رسول الله (ص) و از دوست داران خاندان پاك آن حضرت است . مادرش نسيبه دختر عقبة بن عدى است . وى در پيمان عقبه دوم در مكه كه جمعى از اهل مدينه با پيغمبر(ص) بيعت كردند بهمراه پدر بوده. جابر خود گويد : رسول اكرم (ص) خود شخصا در بيست و يك غزوه حضور داشت و من در نوزده غزوه شركت داشتم . وى در بدر و احد شركت ننمود ولى بمسلمانان آب ميداد كه پدرش بعلت خردسالى او را از نبرد بازميداشت. جابر در صفين در ركاب اميرالمؤمنين(ع) بوده و او نخستين كسى است كه امام حسين (ع) را پس از شهادتش زيارت نمود و آخرين كس از ياران رسول(ص) بود كه درگذشت . وى نسبت بخاندان رسالت ارادتى شايان داشت كه حديث لوح فاطمه (ع) مشتمل بر اسامى حضرات ائمه معصومين را او به امام باقر (ع) باز گفت و سلام پيغمبر (ص) را به آن حضرت رساند . از امام باقر (ع) درباره جابر سؤال شد فرمود : خدا رحمت كند جابر را وى بمرتبهاى از فقه و دانش رسيد كه تاويل آيه (انّ الذى فرض عليك القرآن لرادّك الى معاد) كه مراد رجعت است ميدانست . وى در سن نود و چهار سالگى بسال 78 در مدينه درگذشت . (سفينة البحار)
«جابر و مهمانى پيغمبر»
جابر خود گويد : در غزوه خندق ، پيغمبر (ص) و اصحاب را كه مشغول حفر خندق بودند ديدم كه سخت گرسنهاند .نزد همسر رفتم و ماجرا را با وى در ميان نهادم . وى گفت : در خانه جز يك گوسفند و مقدارى ذرت نداريم .گفتم همين را بپز و آماده كن . چون گوسفند پخته و نان آماده گشت بخدمت پيغمبر(ص) رفتم و عرض كردم : يا رسول الله غذائى فراهم شده بفرمائيد ميل كنيد و هر كه را خواستيد با خود بياوريد . حضرت صدا زد كه جابر شما را به طعام دعوت نموده . جابر وحشت زده بنزد همسر شد و او را گفت : آبرومان رفت . زن گفت : چرا ؟ گفت : پيغمبر همه اصحاب را دعوت نمود : زن گفت : تو گفته بودى همه بيايند يا پيغمبر(ص) فرمود ؟ جابر گفت :پيغمبر فرمود . زن گفت : پس خاطر جمع دار كه او خود بهتر داند . چون حضرت تشريف آورد فرمود : پوستها را بگسترانيد . اصحاب پوستها را كه بمنزله سفره بود در بيرون خانه بگستردند و فرمود : تعدادى ظرف و قدح جمع آورى نموده آماده كرد . آنگاه حضرت رو بجابر كرد و فرمود : غذا چه دارى ؟ جابر گويد : آنچه بود بخدمتش معروض داشتم . فرمود : پرده در را بياويز و ظرف نان و خورش را بپوشان و از زير سرپوش ، نان و خورش بمن ده . من حسب دستور نان و خورش از زير سرپوش بيرون مى آوردم و بدست حضرت مىدادم تا همه اصحاب كه سه هزار تن بودند سير شدند و خود با خانواده نيز خورديم و به عدهاى هديه كرديم و تا چند روز از آن غذا مىخورديم . (بحار:17/232)