«قيام در نماز» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 ـ عزم و اراده: (اذا قمتم الى الصلاة فاغسلوا وجوهكم...): چون خواستيد نماز بگزاريد روى خويش و دست خويش را تا آرنج بشوئيد... (مائدة: 6) 5 ـ پرداختن به كارى: (انّ ربّك يعلم انّك تقوم ادنى من ثلثى الليل و...): خدايت مى داند كه تو كمتر از دو سوم شب به نماز مى پردازى... (مزّمّل: 20) اميرالمؤمنين (ع): «كم من قائم ليس له من قيامه الاّ السهر»: چه بسيار به عبادت ايستاده كه از اين ايستادنش او را جز بيدارى سهمى نباشد. (نهج: حكمت 145)

«قيام در نماز»

قيام از جمله واجبات نماز است براى كسى كه قادر بر ايستادن باشد، و آن در برخى موارد واجب و در مواردى ركن است; قيام واجب غير ركنى مانند قيام در حال قرائت حمد و سوره و تسبيحات اربع و قيام بعد از ركوع كه در اين موارد اگر با تمكن عمداً ترك شود نماز باطل است.

و قيام ركنى مانند قيام در حال تكبيرة الاحرام و قيام متصل به ركوع، و اين قيام اگر سهواً نيز با تمكن فوت شود موجب بطلان نماز خواهد بود.

قِيام

جِ قائم. برپايان. ايستادگان. (ثمّ نُفِخَ فيه اخرى فاذا هم قيامٌ ينظرون): سپس بار ديگر در صور دميده شد كه ناگهان (همه مردگان) برپاى ايستادگان نظاره گر باشند. (زمر: 68)

قيام عليه حكومت جور

بپاخاستن و به ستيز در آمدن عليه حكومتى كه برخلاف شريعت اسلام عمل كند، به هدف سرنگون سازى و دگرگون نمودن آن.

ستيز با حكومت باطل در حدّ امر به معروف و نهى از منكر با شرائط خاصه، واجب كفائى است. (به «امر به معروف» رجوع شود) ولى در حدّ براندازى و به هدف تشكيل حكومت اسلامى، ميان فقها محل خلاف است، وبر مبناى قول به ولايت مطلقه فقيه، و صلاحديد فقيه جامع الشرائط، و وجوب كفائى اقامه نظام كه از مصاديق بارزه احكام نظاميه است، قيام واجب است، گرچه به سفك دماء و اتلاف اموال منجر گردد، چه اين امور از لوازم قهريه قيام مى باشد; روايات در اين باره متعدد آمده كه به برخى از آنها اشاره مى شود:محمد بن يعقوب الكلينى عن عدة من اصحابنا... عن ابى جعفر (ع) ـ فى حديث ـ قال: «فانكروا بقلوبكم، و الفظوا بالسنتكم، وصكّوا بها جباههم ولا تخافوا فى الله لومة لائم، فان اتّعظوا و الى الحق رجعوا فلا سبيل عليهم، (انما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الارض بغير الحق، أولئك لهم عذاب اليم)، هنا لك فجاهدوهم بابدانكم و ابغضوهم بقلوبكم، غير طالبين سلطانا و لا باغين مالا، ولا مريدين بالظلم ظفرا، حتى يفيئوا الى امر الله ويمضوا على طاعته».

و عن ابى عبدالله (ع): «ما جعل الله بسط اللسان و كفّ اليد و لكن جعلهما يبسطان معا و يكفّان معا».

(وسائل: 16/131) وعن الحسين بن على (ع) خطب اصحابه و اصحاب الحرّ بالبيضة (ماء فى طريق الحجاز الى العراق) فحمدالله واثنى عليه، ثم قال: «ايها الناس! انّ رسول الله (ص) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنة رسول الله يعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخله مدخله، الا! و انّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد...». (تاريخ طبرى: 4/305) ولى از بعضى روايات مأثوره از حضرات معصومين و نيز برخورد عملى آنها با اين مسئله مانند قيام امام حسين (ع) كه آن حضرت مكرر، وجوب آن را بر خود مستند به دعوت مردم عراق از او و ارسال نامه هاى فراوان بدين مضمون بيان مى داشت، چنين برمى آيد كه رابطه اين امر با استطاعت و قدرت رابطه واجب مشروط است با شرط خود، مانند وجوب حج نسبت به استطاعت كه تحصيل استطاعت واجب نباشد و تا گاهى كه به خودى خود به دست نيامده حج واجب نگردد.

اميرالمؤمنين (ع) در آن خطبه معروف به شقشقيه خود چنين مى فرمايد: «اما والذى فلق الحبة وبرء النسمة

/ 2570