موافقان را دلائلى است و از آنست آياتى چند كه به آن استدلال ميكنند و يكى از آن آيات آيه «نبأ» است يعنى: (اِن جاءَكم فاسق بنبأ فتبينوا ان تصيبوا قوماً بجهالة فتصبحوا على ما فعلتم نادمين) قائلين بحجيت خبر واحد از اين آيه به سه وجه استفاده ميكنند:1 ـ از جهت مفهوم شرط بر اين تقدير، تعليق حكم به ايجاب تبيين در خبرى كه فاسق آورده مقتضى آنست كه در وقت انتفاى فاسق تبيين نيز منتفى شود و اين خود ميرساند كه خبر واحد فى حد ذاته حجت است. اگر قائلى بگويد كه آيه فوق قضيه شرطيه است و آن هم شرطيه اى كه محقق موضوع ميباشد چون «ان رزقت ولداً فاختنه» و اين قضيه مفهوم ندارد (و اگر مفهومى هم داشته باشد مفهوم آن سالبه بانتفاء موضوع است). در جواب گوييم بلى چنين ايرادى صحيح است اگر شرط نفس «تحقق خبر» يا «آورنده فاسق» باشد چه در اين مورد است كه ميگوييم قضيه شرطيه براى تحقق موضوع ساخته شده است در حاليكه قضيه شرطيه فوق اصلا براى چنين تحققى ساخته نشده است. مضافاً اگر قضيه براى تحقق موضوع نيز ساخته شده باشد اين قضيه ظاهر است در انحصار موضوع وجوب تبيين در خبرى كه آورنده آن فاسق باشد و بالنتجيه مقتضى است كه در صورت انتفاء «آورنده