در قرآن كريم آيات بسيارى در مورد قدر و تقدير آمده كه ما به مقتضاى وضع اين كتاب به ذكر نمونه اى از آيات وارده در بخشهاى سه گانه: اشياء و افعال و امور اكتفاء مى كنيم:1 ـ (والقمر قدّرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم); براى ماه منازلى مقرر داشتيم تا ـ چون آن منازل را طى كرد ـ به مانند چوب خوشه كهنه درخت به حالت نخست بازگردد (يس: 39). (والشمس تجرى لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم); خورشيد در قرارگاه ويژه خويش در حركت است. اين اندازه گيرى از جانب خداوند بزرگ آگاه مقرر گشته است. (يس: 38) 2 ـ (الاّ امرأته قدّرنا انها لمن الغابرين); جز همسر او ـ لوط ـ كه طبق اندازه گيرى ما وى از بازماندگان بود (حجر: 60). توضيح اين كه اين زن با قوم لوط همكارى داشت، طبق تقدير و اندازه گيرى خداوند در مورد سرپيچى و عصيان كه استحقاق پيامد ناگوار است وى از عذاب نجات نيافت بلكه از بازماندگان وغضب شدگان گرديد.3 ـ (فالتقى الماء على امر قد قدر); پس دو آب ـ آسمان و زمين ـ به يكديگر ملاقات نمودند طبق برنامه اى كه مقرر شده بود ـ كه آن هلاك قوم نوح بود ـ. (قمر: 12)
«روايات مربوطه»
دراين باره روايات نيز به حدّ تواتر آمده و اينك شمارى از آنها:يونس گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: اى يونس آيا مى دانى قدر چيست؟ گفتم: نه. فرمود: آن عبارت است از