خداوند سبحان در پاسخ فرشتگان كه گفتند : از وجود آدميان بر زمين جز فساد و خونريزى نيايد ، و ما تو راتسبيح و تقديس و تحميد مىكنيم ، ابتداء فرمود : من مىدانم آنچه را كه شما نمىدانيد . آنها را به دروغ واشتباه متهم نساخت ، بلكه با اين جمله كوتاه به آنها فهماند كه شما ظاهر امر مىبينيد و من باطن آن را، شما يك بُعد آفرينش آدم را درك مىكنيد و من ابعاد گوناگون آن را ملحوظ مىدارم. سپس عملاً به پاسخپرداخت : (وعلّم آدم الأسماء كلها ثم عرضهم ...)خداوند نامهاى اشياء و اشخاصى را كه پرتو وجود آدم بهوجود مىآيند و خيرات و بركاتى كه جز به دست بنىآدم سامان نمىيابد از : صناعات و آبادسازى زمين و انواعاطعمه و ادويه و استخراج معادن و فرآوردههاى علوم و به طور كلى هر آنچه كه از دو استعداد بالقوهانسان و زمين امكان فعليت دارد ، به آدم آموخت و سپس به وى فرمود : اينها را در پيشگاه ملائكه عرضه كن .روى عن الصادق (ع) انه سُئِل عن هذه الآية ، فقال : «الارضين والجبال والشعاب والاودية» ، ثم نظر الىبساط تحته فقال : «وهذا البساط مما علّمه» . آنگاه خداوند صورت اجمالى همه آن اشياء را (فيلم گونه) ازنظر آنها گذراند ، و فرمود : اگر راست مىگوئيد كه به زعم خويش به نتيجه خلقت آدم آگاهيد نام اينها رابگوئيد . ملائكه در مقام پوزش و اعتراف به جهل خود در برابر خداوند عرض كردند: خداوندا تو پاك و منزهىاز اين كه كارى جز از روى حكمت و مصلحت به دست توانايت صدور يابد ، يا آفريدگان تو در كارت دخالتكنند، ما جز آنچه كه تو خود به ما ياد داده و آموختهاى ندانيم (و اين امر از امورى نيست كه علم آن را بهما ارزانى داشتهاى) كه تنها تو دانا و حكيم بالذات و على الاطلاقى . سپس آدم را فرمود كه ملائكه را ازنامهـاى اين اشيـاء آگـاه سـاز . و چـون آدم اسماء همه آنها را به سمع ملائكه رسانيـد خداوند فرمـود :(الم اقل لكـم انـى اعلم ...); مگـر به شمـا نگفتـم كـه مـن امـور نهانـى آسمانها و زمين را مىدانـم وبه كارهاى آشكار و پنهان شما آگاهم ؟! .
«آدم و سجده ملائكه و تمرّد ابليس»
خداوند به منظور تجليل و تكريم حضرت آدم و معرفى وى به ملائكه ، آنها را به سجده به آدم فرمان داد(برخى همين امر را مبيّن امتياز انبياء بر ملائكه دانستهاند) . (واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدمفسجدوا الا ابليس ابى واستكبر و كان من الكافرين)(بقرة : 34) . هنگامى كه فرشتگان را گفتيم آدم را سجدهكنيد (در برابر او به خاك افتيد) پس همه سجده كردند جز ابليس كه از سر خودخواهى سر از طاعت برتافتوبدين دليل كه خود از آتش و آدم از خاك و آتش برتر از خاك است عصيان ورزيد و آدم را سجده نكرد . امامصادق (ع) فرمود : اولين كسى كه قياس كرد ابليس بود كه گفت : (خلقتنى من نار وخلقته من طين) ; مرا از آتش وآدم را از گل آفريدى . و اگر او به حقيقت خلقت آدم آگاه بود بر او فخر نمىنمود ، خداوند عز و جل ملائكهرا از نور و جنيان را از آتش و صنفى از جن را از باد و صنف ديگر را از آب آفريده و (اما) آدم را از گل (ىآميخته) بيافريد و سپس نور و آتش و باد و آب را در وجودش قرار داد كه به نور ببيند و بداند و تعقل نمايدو به آتش بخورد و بياشامد ، كه اگر آتش در معده نبود غذا گوارش نمىيافت و اگر باد در اندرون نبود آتشمعده افروخته نمىگشت و اگر آب در جوف آدمى نمىبود آتش معده اندرون را مىسوزاند ، پس خداوند در آدمپنج عنصر گرد آورد : (خاك ، آتش ، آب ، باد ، نور) و در ابليس يك عنصر (آتش) بيش نبود و خود را بر آدم برترمىدانست! (بحار:11/102)
«سجده به آدم»
سجده در لغت به معنى تذلّل و خضوع و اظهار فروتنى در حدّ به خاك افتادن در برابر آنكه در نزد سجدهكننده مستوجب تعظيم است . اين كار ، گاه به عنوان عبادت و پرستش باشد ، و آن خاص خداوند است كه جز در