گياهى بود كه آن را كنگر گويند وتره دوغ كنند . (لغت نامه اسدى) گياهى است شبيه به درمنه در نهايت بى مزگى وناگوارى كه هر چند شتر آن را بخايد نرم نشود وبه جهت بى مزگى فرو نبرد ، وآن را به تازى غليص خوانند . (برهان قاطع)
ژاژ خائى
كنايه از بيهوده گوئى ، هرزه درائى ، ياوه سرائى ، خوئى كه در اسلام به شدت از آن نكوهش شده ودر علم اخلاق به «خوض در باطل» از آن تعبير مى كنند ، غزّالى گفته : خوض در باطل عبارت است از سخنانى كه مربوط به گناهان باشد ، مانند حكايت احوال زنان ومجالس مى گسارى وبيان اوصاف ومدايح فساق وفجّار ونقل داستانهائى در رابطه با عياشى توانگران وتجبر سلاطين ومراسم ناستوده وغير مشروع آنها ، كه فرو رفتن در اين چنين مطالب حرام ومذموم است .بلال بن حارث از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود : بسا مردى سخنى را كه مورد خوشنودى خداوند است به زبان آرد وبه حسب ظاهر بهاى گزافى نداشته باشد ولى نزد خداوند آنقدر ارزنده باشد كه حضرت حق جل شأنه خوشنودى خويش تا قيامت را در باره گوينده مكتوب دارد ، وبسا مردى سخنى به زبان آرد كه نزد خداوند ناپسند باشد ولى به ظاهر كوچك به نظر آيد ، همان سخن آنچنان موجب خشم خداوند قرار گيرد كه حضرتش خشم خود تا قيامت را در باره گوينده بنويسد .در حديث ديگر از آن حضرت رسيده كه فرمود: بسا آدمى سخنى بگويد بدين منظور كه همنشينان خويش را بخنداند ، همان سخن باعث شود كه وى بيش از فاصله پروين به زمين از معنويت خود سقوط كند .نيز از حضرت رسول اكرم (ص) روايت شده كه بزرگترين گناه در روز قيامت از آن كسى است كه بيشتر در باطل فرو رفته باشد.از سلمان فارسى (رضوان الله عليه) نقل شده كه مى گفت : بيش گناه ترين مردم در قيامت كسى است كه سخن در باب معصيت خدا بيشتر گفته باشد . (احياء العلوم:3/145)
ژرفا
عمق .
ژرف نگرى
تعمق ، ژرف انديشى ودقت در امور . اين خصلت از خصلتهائى است كه در دين مبين اسلام شديداً بر آن تأكيد شده ودر قرآن كريم بخصوص مكرر به تفكر عميق در مسائل مربوط به آيات آفاق وانفس ونشانه هاى وجود خداوند در آفريدگانش امر شده است . ولى از تعمق وژرف نگرى در ذات حضرت بارى تعالى اكيدا نهى شده ، زيرا پى بردن به كنه ذات حضرت احديت از اندازه عقل وخرد محدود بشر بيرون است .اميرالمؤمنين (ع) ژرف انديشى در اين باره را از پايه هاى كفر مى داند ومى فرمايد : «والكفر على اربع