حرف نوزدهم از حروف هجاء عرب ونام آن طاء است وطاء مشاله نيز نامند . در حساب جمل آن را به نُه دانند ،از حروف مطبقه ومستعليه ومصمته ومحقوره ومجهوره وشمسيه است .واين يكى از حروف هشتگانه است كه در فارسى نيامده است ، ليكن در بعضى كلمات فارسى جهت رفع اشتباه باحرف ديگر اين صورت در كتابت آيد ، مانند : طراز وطپيدن وطپانچه وطبرستان وامثال آن .
طاء
مرد بسيار آرامش كننده با زنان . نام حرف ط .
طائر
پرنده . (وما من دابّة فى الارض ولا طائر يطير بجناحيه الاّ امم امثالكم)(انعام:38) . كار ، عمل ; (وكلانسان الزمناه طائره فى عنقه) (اسراء:13) . آنچه بدان فال گيرند ، نيك باشد يا بد ; (قالوا طائركم معكمأئن ذُكِّرتم بل انتم قوم مسرفون) . (يس:19)
طائش
مرد سبك .
طائِع
فرمان بردار . (قالتا اتينا طائعين) (فصّلت:11) . ومنه : جاء فلان طائعاً غير مكره . ج : طُوَّع . (منتهىالارب)
طائع للّه
ابوبكر عبدالكريم بن فضل بن جعفر ، بيست وچهارمين خليفه عباسى (317-393) مادرش كنيزى به نام «عتب» پدرشمطيع للّه پس از آن كه خود را از خلافت خلع كرد با پسر بيعت نمود ، در اين وقت سن طائع چهل وهشت سال بودوبقولى چهل وسه سال ، تاريخ تقلد او روز چهارشنبه سيزده ذيقعده سال 363 مى باشد، در روزگار او امور ملكومملكت بيش از پيش در دست ديلميان بود ، طائع ، سبكتكين را كارگزار وفرمانروا معيّن كرد واو را «نصرالدوله» لقب داد ، در حالى كه امور مملكت در عهد دو خليفه پيش از او يعنى مستكفى ومطيع بدستعزّالدوله بود ، از اين رو ميان اين دو ديلمى نزاع وكشمكش رخ داد وجنگهاى خونين برپا شد ، تركانطرفدار نصر الدوله بودند لذا پيروزى بيشتر از آن او بود ، عز الدوله بناچار عضدالدوله را كه فرمانفرماى ممالك فارس بود از ايران به مدد خواند وى بدين منظور به بغداد آمد اما چون به بغداد رسيددلباخته اين شهر گرديد وبر اين شد كه خود بجاى عزالدوله ورقيبش زمام امور را بدست گيرد ، اين بارميان عضدالدوله وعزالدوله نبرد آغاز شد ، در يكى از جنگهائى كه بين اين دو تن رخ داد غلامى تركى ازعزالدوله بدست سپاه عضدالدوله اسير گشت ، عزالدوله اين غلام را بيش از اندازه دوست مى داشت ، آنچنان