يك بز، واحد معز است، مانند صاحب و صحب، مذكّر و مؤنث در آن يكسان است، ج: مواعز.
ماعون
باران. آب. هر چه بدان نفعى و سودى باشد و قابل بهره بردارى باشد مانند تيشه و ديگ و ديگر لوازم خانگى.صدقه. زكاة واجب. آنچه مردم به يكديگر عاريه دهند.قرآن كريم: (فويل للمصلين * الذين هم عن صلاتهم ساهون * الذين هم يراءون * و يمنعون الماعون): واى بر نمازگزاران. كه دل از ياد خدا غافل دارند. همانان كه خودنمائى كنند و ماعون را از ديگران دريغ دارند.(ماعون:4 ـ 7) از امام صادق (ع) معنى ماعون پرسيدند، فرمود: ماعون وامى است كه به كسى دهى و احسانى كه به ديگرى كنى و لوازم خانه است كه به عاريت دهى. (بحار: 96/99)
ماعون
صد و هفتمين سوره قرآن، مكيه و مشتمل بر 7 آيه است. از امام باقر (ع) روايت شده كه هر كه اين سوره در نماز واجب خويش بخواند خداوند نماز و روزه اش را قبول كند... (مجمع البيان)
ماقِت
دشمن گيرنده. سخت دشمنى كننده. خشمگين بر كسى. عن ابى عبدالله (ع): «من نظر الى ابويه نظر ماقت و هما ظالمان له، لم يقبل الله له صلاةً». (بحار: 74/61) و عنه (ع): «من اظهر للناس ما يحبّ الله، و بارز الله بما كرهه، لقى الله وهو ماقت له». (بحار: 72/288)
ماقوت
نام نوعى از حلوا كه آن را با نشاسته و شكر تهيه كنند.
ماكِث
درنگ كننده. ماندگار. (و نادوا يا مالك ليقض علينا ربك قال انكم ماكثون): و آن دوزخيان مالك دوزخ را ندا كنند كه اى مالك از خداى خود بخواه كه ما را بميراند تا از عذاب رها گرديم. مالك گويد: شما در اينجا ماندگار خواهيد بود. (زخرف:77)
ماكِر
فريبنده. چاره گر. ج: ماكرون، ماكرين. (ومكروا و مكرالله والله خير الماكرين)(آل عمران: 54). به «مكر» رجوع شود.
مال
خواسته، آنچه در ملك كسى باشد، مايملك. ج: اموال. مذكر و مؤنث هر دو آيد، گويند: هو مال و هى مال. راغب گفته: مال را از آن مال گويند كه پيوسته مائل و زائل است (از اين گروه به آن گروه ميل مى كند) و از اين جهت عرض گويند كه عارضى و بى دوام است.
«آياتى از قرآن در باره مال»
(المال والبنون زينة الحيوة الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثواباً و خيرٌ املاً): مال و