وحى انبياء عليهم السلام همان تفهيم خفى و كلام خفى است كه از جانب خداوند القاء مى شود و خداوند از آن با «سخن گفتن خدا» تعبير مى كند و آن سه قسم است : وحى ، ايجاد صدا ، آمدن فرشته .آيه 51 ، از سوره شورى چنين است :(و ما كان لبشر أن يكلّمه الله الا وحيا أو من وراء حجاب أو يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء انّه علىّ حكيم * و كذلك أوحينا اليك روحاً من أمرنا ...) يعنى براى هيچ بشرى نيست كه خدا با او سخن گويد مگر به طور وحى و القاء به دل او ، يا از پس پرده (مثل موسى (ع) كه خدا صدا آفريد و موسى آن را از درخت شنيد) و يا فرشته اى مى فرستد و او به اذن خدا آنچه را كه خدا مى خواهد به پيامبر وحى و تفهيم مى كند كه خدا والا مقام و حكمت كردار است . اى پيامبر همانطور با هر سه راه دينى به تو وحى كرديم .مى شود خواب انبياء عليهم السلام را از قسم اوّل دانست چنانكه در خواب ديدن ابراهيم(ع) در باره ذبح فرزندش و خواب ديدن حضرت رسول (ص) در باره دخول به مسجدالحرام و غيره كه اينها نيز از اقسام وحى و تفهيم خفى اند . (قاموس قرآن) زراره گويد : به امام صادق (ع) عرض كردم : چگونه پيغمبر (ص) بيم آن نداشت كه آنچه به عنوان وحى به او مى رسد از القاآت شيطان نباشد ؟ فرمود : چون خداوند بنده اش را به نبوت برگزيند سكون و وقارى (حال ويژه اى) به وى دهد كه هرگاه از ناحيه خداوند چيزى به او رسد چنان باشد كه به چشم ببيند .از امام باقر (ع) روايت شده كه هرگاه به پيغمبر (ص) وحى مى رسيد اگر توسط جبرئيل بود مى فرمود : اين جبرئيل است و جبرئيل به من چنين گفت و اگر بدون وساطت جبرئيل بود حالتى بين خواب و بيدارى و غشوه به حضرتش دست مى داد و اين حالت بر اثر سنگينى وحى بود .و از آن حضرت رسيده كه وحى از جانب خداوند به زبان عربى نازل مى شده و چون به پيغمبرى مى رسيد وى به زبان قوم خود ابلاغ مى نمود . نيز از آن حضرت روايت شده كه پيغمبران (در چگونگى رسيدن احكام به آنها) پنج قسم اند : برخى چنين اند كه صدائى مانند صداى زنجير مى شنوند و مطلب را بدان درك مى كنند ، برخى در عالم خواب به آنها تفهيم مى شود مانند يوسف و ابراهيم ، و بعضى از آنها (ملك را) به چشم خود مى بينند ، و بعضى به قلبشان اشاره مى شود ، و برخى به گوششان دق البابى مى شود .از امام صادق (ع) نقل است كه چون از اميرالمؤمنين (ع) راجع به وحى سؤال شد فرمود : بخشى از آن وحى نبوت و