الاّ اذا بالغت فى ايلامه ، فان العاقل يتعظ بالآداب ، والبهائم (والجاهل) لاتتعظ الاّ بالضرب» از
كسانى مباش كه پند
واندرز او را سود ندهد جز آن كه سخت وى را سرزنش كنى ، كه عاقل به آداب پند پذيرد اما چهارپايان جز به
ضرب چوب براه نيايند. (نهج نامه 31) به «ادب» نيز رجوع شود .
وصف ، بر وزن احمر ، از مادّه «اَدَِمَ» به فتح يا كسر دال : گندمگون . آدِم ، بر وزن ناصِر ، اسم فاعل
نيز به همين معنى است . نام نخستين پدر آدميان ، ابوالبشر ، با قصد تنكير ، ج : اَوادِم . نام آدَم 17 بار
و در هفت سوره از سور مباركه قرآن كريم : بقرة ، اعراف ، حجر ، بنى اسرائيل ، كهف ، طه ، و ص ذكر شده است
. مطالبى كه ذيل اين واژه نگاشته مىشود عبارتند از :
1 ـ «مبدأ آفرينش آدم» .
2 ـ «آفرينش آدم و
اعتراضگونه ملائكه» .
3 ـ آدم و سجده ملائكه و تمرد ابليس» .
4 ـ «آدم وبهشت» .
5 ـ «آدم پيغمبر بوده» .
6 ـ
«عمر آدم و مرگ و مدفن او» .
7 ـ «فرزندان آدم و نحوه ازدواج آنها» .
8 ـ «آدمها و عالمها» .
قرآن كريم آغاز آفرينش آدم را از خاك بيان مىدارد : (انّ مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من تراب) .
(البته هر حيوان اعم از ناطق و صامت عناصر جسميش را خاك تشكيل مىدهد ، اما در مورد آدم با سرعت بيشتر و
وسائط كمتر و طى مراحل سادهترى اين كار انجام شده) گرچه به موجب آيات ديگر ، اين خاك را مراحلى مىبايد
تا كالبد آدم گردد و سپس روح در آن دميده شود ، اين خاك ، گل است : (من طين) گل سرشته متماسك چسبندهاى
است : (طين لازب) اين گل ، ساخته و تربيت مىشود : (حمأ مسنون) (لاى سالخورده) سپس به شكل اندام انسان در
مىآيد و از بافتهاى لازم و اعضاء و جوارح متناسب و مورد نياز وى در اين عالم متشكل مىگردد : (فأذا
سويته)(مراحل آفرينش او را تكميل نمودم ، حتى روح حيوانى به وى دادم ، به صورت بشرى كامل الخلقه در
آمد) مرحله نهائى ، ورود روح انسانى در اين كالبد است : (ونفخت فيه من روحى)اضافه تشريفى است مثل
«بيتى» يعنى روح ويژهاى كه مورد عنايت خاص خودم بود در آن كالبد قرار دادم . (خلقكم من نفس واحدة وخلق
منها زوجها) ; همه شما ـ آدميان ـ را از يكتن ـ آدم ـ آفريد و جفتش ـ همسرش حوا ـ را از خودش آفريد . از
امام باقر (ع) روايت شده كه حوا را خداوند از باقىمانده گل آدم خلق نمود . اكثر مفسرين قائلند كه وى از
يكى از دندههاى آدم آفريده شده ، به استناد روايت معروف از رسول خدا (ص) : « خلقت المرأة من ظلع آدم (ع)
ان اقمتها كسرتها ، وان تركتها وفيها عوج استمتعت بها» . (مجمع البيان) اميرالمؤمنين (ع) در يكى از خطب
خود فرمود : ... پس خداوند (جهت آفرينش آدم) از (جاهاى گوناگون زمين) جاى سنگلاخ و هموار ، جاى قابل كشت و
شورهزار پاره خاكى را فراهم نمود ، آن را به آب شستشو داد و سپس آن خاك آميخته به اجزاء گوناگون را به
هم فشرد تا گل شد و پس از آن ، آن را به شكلى كه داراى اطراف و اعضاء و پيوستگى و گسستگىها بود در آورد
، آن را جمودت داد تا اجزائش از هم متلاشى نگردد و محكم و نرم قرار داد تا براى مدتى معين دوام كند ،
آنگاه جان در آن دميد كه به صورت انسانى شد . داراى قواى مدركه كه در معقولات تصرف كند ، و انديشهاى كه
كارها را سامان بخشد و اعضائى كه در خدمت خويش گمارد و ابزارى كه در شئون زندگيش به كار برد و نيروى
شناختى كه حق و باطل را و چشيدنيها و بوئيدنيها و رنگها و جنسها را تميز دهد ، خلقت و طينتش به رنگهاى
گوناگون آميخته ، داراى خويهائى متناسب و حالاتى متضاد است ، آميزههائى در وجودش به كار رفته كه در
عين آميختگى ضد يكديگرند : چون گرمى و سردى و ترى و خشكى و اندوه و شادى ووو ... (بحار:11و122)
(واذ قال ربك للملائكة انى جاعل فى الارض خليفة ...) . (بقرة:30) هنگامى كه خدايت به فرشتگان فرمود : من
جايگزينى را در زمين قرار خواهم داد . جانشينى يا جايگزينى آدم به چه معنى ، و آيا او در زمين به جاى
كيست ؟ برخى گفتهاند : او خليفةالله ، به جاى خداوند است كه به حق حكمرانى مىكند . اما اين معنى بعيد
به نظر مىآيد ، زيرا خداوند در شئون خداونديش جاى خالى ندارد تا ديگرى به جاى او بنشيند ، خداوند
پيامبران مىفرستد و كتب مشتمل بر احكام و تكاليف نازل مىفرمايد ، پيغمبران و هر كه در خط آنها است