معارف و معاریف

مصطفی حسینی دشتی

نسخه متنی -صفحه : 2570/ 1770
نمايش فراداده

« م »

م

حرف بيست و هشتم از الفباى فارسى و حرف بيست و چهارم از حروف هجاء عرب، و حرف سيزدهم از الفباى ابجدى است. در حساب جمل آن را به چهل دارند، از حروف يرملون و يكى از هفت حرف آتشى است.

ما

چه. چيست. از براى «ما» ده وجه شمرده اند و آن در پنج اسم است و در پنج ديگر حرف است اما اقسام اسميّه:

1 ـ موصول، مثل (ما عندكم ينفد وما عندالله باق) (نحل: 96). در اين صورت در جمع و مفرد و مؤنث يكسان مى باشد و صحيح است. ضمير نسبت به لفظش مفرد و نسبت به معنايش جمع آيد.

2 ـ ماء نكره به معنى شىء (انّ الله نعمّا يعظكم به) (نساء: 58). يعنى نعم شىء يعظكم به. و مثل (ان تبدوا الصدقات فنعمّا هى)بقره:271. يعنى «نِعم شىءٌ هى».

«ما» در آيه (انّ الله لا يستحيى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها) (بقره: 26) مى تواند تأكيد و زايد باشد مثل «ما» در آيه (فبما رحمة من الله لنت لهم)(آل عمران: 159). و شايد به معنى شىء باشد يعنى «ان يضرب مثلا شيئا بعوضة» در اين صورت بعوضه بدل است از ما.

3 ـ استفهام مثل (ماذا قال آنفا)چه چيز گفت اكنون (محمد: 16). (وما تلك بيمينك يا موسى( (طه: 17). اى موسى اين چيست كه به دست دارى؟.

4 ـ شرطيّه خواه زمانيه باشد مثل: (فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم) تا وقتى كه براى شما در پيمان خويش ثابت اند براى آنها در پيمان خود ثابت باشيد، (توبه:7). و خواه غير زمانيه مثل (وما تفعلوا من خير يعلمه الله). (بقره: 197) 5 ـ ماء تعجب مانند (فما أصبرهم على النار) (بقره:175). چه شكيبايند به آتش. و مثل (قتل الانسان ما اكفره):مرگ بر آدمى كه چه ناسپاس است! به قولى آن در آيه اول به معنى استفهام است.

موارد حرف بودن «ما» به قرار ذيل است: