معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ ماء نافيه. و آن اگر داخل جمله اسميه شود به عقيده نحاة حجازى، تهامى و مكّى عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است مثل: (ما هذا بشراً ان هذا الاّ ملك كريم) اين بشر نيست بلكه فرشته بزرگوارى است.

(يوسف: 31) 2 ـ ماء مصدريّه. مثل: (و ضاقت عليكم الارض بما رحبت) (توبه: 25). كه در تقدير «برحبها» است و آن را موصول حرفى نامند يعنى: زمين با آن وسعتش بر شما تنگ گرديد.

3 ـ ماء زائده. مثل: (امّا يبلغن عندك الكبر أحدهما أو كلاهما) (اسراء: 23). كه در اصل «ان ما» وما زائد و براى تأكيد است. و مثل: (فاما ترينَّ من البشر أحدا). (مريم: 26) 4 ـ ماء كافّه. همان است كه به حروف شبيه به فعل داخل مى شود و از عمل بازمى دارد ، مثل: (انما نملى لهم ليزدادوا اثما)(آل عمران: 178). (كانما يساقون الى الموت) (انفال: 6). و مثل (ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين). (حجر: 2) 5 ـ ماء مسلّطة. راغب مى گويد: آن لفظ را مسلّط به عمل مى كند مثلاً لفظ «اذ» و حيث» در «اذ ما تفعل أفعل ـ حيثما تقعد أقعد» بدون «ما» عمل نمى كنند و عمل آن دو در صورت بودن «ما

است.

در آيات (وما خلق الذكر و الانثى)(ليل:3). (والسماء وما بناها * والارض وما طحيها. و نفس وما سواها) (شمس: 5 ـ 7) (الا على ازواجهم او ما ملكت أيمانهم)(مؤمنون: 6). مراد از «ما» در سوره ليل و شمس خدا و در سوره مؤمنون كنيزانند در اين صورت اطلاق «ما» به اولوالعقل از چه راه است؟ طبرسى در جوامع الجامع و زمخشرى در كشّاف گفته اند «ما» در آيات ليل و شمس موصول است يعنى «والسماء والذى بناها» زمخشرى اضافه كرده علت نيامدن «من» آنست كه «ما» دلالت بر وصف دارد يعنى: «والسماء والقادر العظيم الذى بناها» به قولى آمدن «ما» براى تفخيم و تعجيب است.

راغب گفته: به قول بعضى از نحويها «ما» گاهى به اشخاص ناطق (اولواالعقل) اطلاق مى شود مثل (الاّ على ازواجهم او ما ملكت أيمانهم) و اينكه از قتاده نقل شده كه «ما» در سوره ليل و شمس مصدرى است وتقدير «والسماء وبنائها والارض و طحوها» است درست نيست زيرا فاعل «فالهمها» راجع است به «ما» و در آن صورت مصدر بودن درست نيست چنانكه در كشّاف گفته است.

ماء

آب. ج: امواه و مياه. اصل آن مَوَه است و واو به سبب متحرك بودنش بعد از فتحه به الف قلب شده است. تصغير آن مُوَيه است.

ماء 63 بار در قرآن كريم ذكر شده است. (وجعلنا من الماء كل شىء حىّ)(انبياء: 30). (و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم) (ابراهيم: 32). (افرأيتم الماء الذى تشربون * أأنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون) (واقعة: 68). (وانزلنا من السماء ماء بقدر فاسكنّاه فى الارض وانّا على ذهاب به لقادرون.

فانشأنا لكم به جنّات من نخيل و اعناب...)(مؤمنون: 18). (والله خلق كل دابّة من ماء)(نور: 45). (وهو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا) (فرقان: 54). (الم نخلقكم من ماء مهين). (مرسلات: 20)

ماء السماء

عامر بن حارثة الغطريف ازدى، از يعرب، امير غسّانى. و به سبب جودش وى را ماء السماء لقب داده اند، از يمن هجرت نمود و در باديه شام ساكن شد، فرزندانش را بنى ماء السماء ناميدند. (اعلام زركلى)

ماء السماء

ماويه دختر عوف از بنى نزار، وى را به سبب جمالش ماء السماء گفتندمى. گويند: وى خواهر مهلهل و كليب بوده است. (المنجد) مادر منذر بن امرىء القيس ثالث ابن نعمان الاسود لخمى يكى از ملوك عرب. (اعلام زركلى)

ماء الشعير

آب جو. داروئى كه از مطبوخ جو حاصل كنند و به بيمار دهند (منتهى الارب). آب كه در آن جو پوست كنده نيم خرد ريزند و جوشانند و در طبّ به كار است ; قسمتى از آن را مُحَمَّص گويند و آن از جو پوست كنده به آب

/ 2570