را بازگو مى فرمود.
حـضـرت عـلى (ع )، در عـين آنكه به حاكمان وقت اعتراض داشت ، در موارد لازم براى حفظ آبروى اسلام ، از هيچ گونه راهنمايى و هدايت آن سه خليفه ـ چه در امور دينى و چه در مشكلات سياسى ـ دريـغ نـمـى ورزيـد.
چندان كه آنان بناچار به بزرگوارى و دانش و خدمات ارزنده آن حضرت اعتراف مى كردند. چنان كه خليفه دوّم مكرّر مى گفت : (لَو لا عَلِىُّ لَهَلَكَ عُمَرُ)(89) يعنى : اگر على نبود، عمر هلاك شده بود.
5 ـ از خلافت تا شهادت : امام على (ع ) پس از كشته شدن عثمان ، بنا به خواست بيشتر مهاجران و انـصـار خلافت را پذيرفت . او نخست از پذيرش اين مقام خوددارى مى كرد، ولى سرانجام پس از اصرار مردم ، زمام خلافت را به دست گرفت .
امام على (ع ) در شرايطى زمام امور را به دست گرفت كه جامعه اسلامى به واسطه شكاف ها و اخـتـلاف هـاى اجـتـمـاعـى و اقـتـصادى در سراشيبى سقوط قرار گرفته بود. آن حضرت سياست اصلاح طلبانه خويش را در زمينه هاى حقوقى ، مالى و ادارى به اجرا گذارد.
در زمـيـنـه اقـتـصـادى ، تـضـمـيـن حـقـوق مـسـاوى و لغـو امـتـيـاز و بـرتـرى در بـيـت المال هدف عمده او بود؛ چنان كه در اين باره فرموده است :
ذليـل و سـتـمـديـده نزد من عزيز است تا آن گاه كه حقش را باز ستانم و نيرومند نزد من ناتوان است تا حق مظلوم را از او باز پس گيرم .(90) در امـور مـالى ، نـخـسـتـيـن كـار آن حـضـرت ، بـاز پـس گـرفـتـن ثـروت هـاى كـلانـى از بـيـت المـال بـود كه در دوران خلافت عثمان در اختيار كارگزاران و خويشاوندان خليفه قرار گرفته بود.(91) امـام عـلى (ع ) در امـور ادارى ، سـيـاسـت خـود را بـا بـركـنـار ساختن واليان ناصالح و به كار گماردن زمامداران صالح عملى ساخت .
اقـدامـات اصـلاح طـلبـانـه امـام على (ع ) به همان اندازه كه براى طبقه فقير و ستمديده شادى آفـريـن بـود، بـر گروهى كه منافع نامشروعشان در خطر افتاده بود، سخت و گران بود. به زودى ، مـخـالفـان حضرت (ع ) در برابرش قد برافراشتند. مخالفت ها سرانجام به نبردهاى سه گانه (ناكثين )، (قاسطين ) و (مارقين ) انجاميد.(92) سـرانـجـام امـام عـلى (ع ) پـس از پـنـج سـال حـكـومـت ، در شـب نـوزدهـم مـاه رمـضـان سـال چـهـلم هـجرى به دست عبدالرحمن بن ملجم ، كه از مارقين بود، ضربت خورد و در سحرگاه بيست و يكم آن ماه به شهادت رسيد.
p />حـضـرت فـاطـمـه ، دخـتـر رسـول خـدا(ص )، در روز جـمـعـه ، بـيـسـتـم مـاه جـمـادالثـانـى سـال پـنـجـم بـعثت ، در منزل وحى چشم به جهاد گشود.(93) مادرش ، خديجه (ع ) دختر خويلد بود.
با تولّد حضرت فاطمه (س ) خانه پيامبر و خديجه بيش از پيش كانون مهر و محبّت شد.
دوران كـودكـى آن حـضـرت ، در دوران مـبـارزه و بـحـرانـى صـدراسـلام گـذشـت ؛ دورانـى كـه رسـول خـدا(ص ) بـا مـشـكـلاتـى بـزرگ و حـوادثـى سـخـت و خطرناك رو به رو بود. حضرت زهرا(س ) حدود دو سال داشت كه در كنار پدر، در محاصره اقتصادى مشركان قريش قرار گرفت .
در سـال دهم بعثت ، اندكى پس از نجات از (شِعْب ابى طالب )، مادر گرامى خويش را، كه رنج ده سـال مـبـارزه رنـجـورش سـاخـتـه بـود، از دسـت داد. هـمـچـنـيـن ، در ايـن سال ابوطالب ، عمو و حامى پيامبر(ص ) به سراى باقى شتافت . مرگ ابوطالب و خديجه ، اين دو حامى بزرگ پيامبر(ص )، موجب شد كه اذيت و آزار دشمنان شدت يابد؛ گاهى سنگش مى زدنـد، گـاهـى خـاك به صورت مباركش مى پاشيدند و... و در بيشتر اوقات ، با چهره اى خسته وارد خـانـه مـى شد. فاطمه (س ) بود كه با دست هاى كوچكش خاك از سرو روى پدر مى زدود و نوازشش مى كرد و مايه آرامش و دلگرمى اش مى شد؛ چنان كه پدر گرامى اش او را (امُ اَبيها) مى خواند.(94)