كم كم به سوى عرفان بكشاند . حضرت استاد حسن زاده آملى دامت توفيقاته كتاب فوق الذكر را در تهران نزد آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى قدس سره به طور خصوصى فرا گرفت و خود نيز آن را در طول هشت سال براى عده معدودى در حوزه مقدسه قم تدريس فرمود . زمانى كه استاد به تدريس اين كتاب اشتغال داشت با توجه به تبحر و تمهر معظم له در عرفان نظرى و حقايق و معارفى كه از محضر استاد بزرگوار خود مرحوم رفيعى قزوينى بهره برده بود , تعليقاتى پر مغز و راه گشا بر آن نگاشت . مختصرى از آن تعليقات در آخر چاپ دوم مصباح كه به اهتمام و همكارى وزارت ارشاد طبع و منتشر شد , به طبع رسيد , ولى عمده آنها به صورت مخطوط , نزد استاد محفوظ است و تا كنون به چاپ نرسيده است . لعل الله يحدث بعد ذلك امرا .
لطافت و ملاحت اشعار روحانى و عزليات عرفانى شمس الدين محمد , خواجه حافظ شيرازى قدس سره بالاتر از آن است كه به وصف آيد و أشهر از آن است كه بدان اشاره شود . خواجه شيراز عليه الرحمة كه به حق اورا لسان الغيب و ترجمان الحقيقه خوانده اند , حقايق و دقايق عرفانى را به بهترين وجه در قالب الفاظ ريخته و آنها را با بديعترين اسلوب در اعماق جان مخاطب القا مى كند . و خود در اين باره چه نيكو سروده است : كس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند به هر حال حضرت استاد حسن زاده را با خواجه شيراز و ديوان اشعارش انس و علاقه اى خاص بوده و نيز هست , و همين امر موجب گرديد كه شطرى از عمر شريف خود را در اشعار و غزليات آن عارف دلسوخته صرف كند و قسمت قابل ملاحظه اى از آنها را به حافظه بسپارد و