است و آنها را نهايتى نبود , ولى به اقتضاء بعضى از ارباب سلوك درسى درجه به اجمال اشارتى كرده است , تا عاشق جمال مطلق را درسى و بشارتى باشد )) .
درجات ياد شده از (( شوق )) شروع و به (( وقوف )) پايان پذيرفته است و از آنجا كه محتويات اين رساله بسيار فشرده و نيازمند به تبيين بود , حضرت استاد بر آن شد تا در رساله اى ديگر به نام[ ( درجات العارفين] ) به شرح مطالب رساله مزبور بپردازد كه بحمد الله تا حدودى بر آن توفيق يافت و هنوز ادامه دارد .
اينك مناسب مى نمايد كه جهت ارائه ء نمونه به نقل شرح درجه (( شوق )) از رساله (( درجات العارفين )) تبرك جوييم .
درجه يكم شوق است كه معشوق گوشه چشمى مى نمايد و عاشق را مى ربايد , يعنى همين كه نفس از ضياء الله نور السموات و الارض فروغى و پرتوى گرفت و جمال دل آراى محبوب را در آثار صنع متقن او مشاهده كرد كه (( كل يعمل على شاكلته )) به وصال شاهد مقصود , عزم رحيل مى كند . در قصيده صحراويه گفته ام :
ان للله فى ايام دهر كم نفحات الا فتعرضوا لها )) و چون عوايق و رهزنها در هر گوشه و كنار و از هر سوى بسيارند و موانع رسيدن به معشوقند , الم و خوف شديدى همواره براى عاشق شايق است و از آن روى چون چيزى چشيد و يافت پيوسته در شوق , اشتياق به مطلوب به سر مى برد . پس در اين مرتبه چون خود را از جهت تعلقات نفسانيه كه همان عوايقند محروم مى بيند , در آتش حرمان و درد و بيم مى سوزد . از جهتى كه جمال حسن