تصور آن مشكلى است و نه در تصديق به وجود آن , بر خلاف عالم مثال در قوس نزول كه مسبوق به عالم ارواح و قبل از عالم اجسام است . زيرا در اين عالم كه نه از ماده اثرى است و نه مسبوق به ماده است تصور كثرت و تعدد و صور و اشكال در غاية اشكال و صعوبت است . لذا در قبول و رد آن بين حكماى مشاء و فلاسفه اشراق اختلاف است و هر كدام را بر مدعاى خويش دليلى , كه مطلوب خود را بدان اثبات مى نمايند .
حضرت استاد حسن زاده دام مجده در رساله مزبور بعد از اشاره كوتاهى كه به تعريف و اسامى عالم مثال دارد , خاطرنشان مى سازد كه عمده مطلب در اين باب , اثبات عالم مثال در قوس نزولى است , نه در قوس صعودى و از آنجا كه برخى توهم كرده اند عالم مثال همان عالم مثلى است كه افلاطون الهى بدان قائل بوده , قبل از هر چيز به ابطال توهم ياد شده مى پردازد و پس از آن وارد بحث اصلى كه اثبات عالم مثال در قوس نزول و ذكر و تقرير و تحرير ادله آن است مى گردد .
رساله ياد شده از جمله آثار مخطوط استاد است و تا كنون منتشر نشده است .
اين رساله در باره مثل افلاطونية كه از آنها به اسامى ديگرى چون صور مجردة , مثل الهية , ارباب انواع , مثل نورية و عقول متكافئه نيز تعبير مى شود نگارش يافته است .
بحث از حقانيت يا عدم حقانيت نظريه مثل , يكى از مشكلات مباحث فلسفى است و از قديم الايام همواره معركه آراء متعدد و نظريات مختلف بوده و هست .
افلاطون الهى , همچون استادش سقراط , معتقد بود كه موجودات عالم مادى را در عالم اله صورى است مجرد . كه از فساد و تغيير و تقيد به زمان