مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق

حسین حبیبی

نسخه متنی -صفحه : 180/ 11
نمايش فراداده

از روى دليل و برهان صحبت و گفت وگو به عمل آيد و اگر شخص جالينوس زنده بود مرا در اين تأليف ستايش مى كرد. از آن پس پزشكان مسلمان ايرادهايى بر عقايد و آراى استادان يونانى خود گرفتند و اين ايرادها را با كمال انضباط و به بهترين وجه در كتب خود بيان داشتند تا جايى كه به واسطه هوش سرشار و نبوغ خود از استادان يونانى خود جدا و از آنان مستغنى شدند و توانستند در دنباله مكتب بقراط و جالينوس تتبعات و تجارب خود را به منصه ظهور برسانند. استقلال فكرى آنان به مرحله اى رسيد كه در جميع مطالب بر اثر همين استقلال فكرى و تطبيق آن با تجربه آثارى ارزش مند از خود به يادگار گذاشتند كه تا قرن شانزدهم و هفدهم ميلادى طب اروپا را تحت الشعاع خود قرار داد.(13) بوعلى سينا در قانون كه روى سخنش با پزشكان است يادآور مى شود كه پزشكان نبايد همت خود را مقصور افكار فلسفى سازند و وظيفه آنان است كه به آن چه در عمل و در واقع هست توجه كنند.(14) با بررسى آثار منظمى كه در طب اسلامى نگاشته شده است ملاحظه مى شود اين آثار با فرضيه هاى مربوط به اخلاط چهارگانه آغاز مى شوند و نظريه اخلاطى پايه و اساس طب اسلامى را (به تبعيت از طب يونان) تشكيل مى دهد. حالت تعادل بين چهار طبع يا اخلاط چهارگانه با حالت سلامتى و تندرستى ملازم است و اين تعادل با غالب آمدن يكى از طبايع يا اخلاط به هم مى خورد كه آن را در اصطلاح(انحراف مزاج) مى گويند. يكى از نكات بسيار جالبى كه در كتب طب اسلامى بيان شده است ارتباط عميق بين انبساط و انقباض قلب و شريان ها با شهيق (دم) و زفير (بازدم) در جهاز تنفسى است. على بن عباس مجوسى (متوفاى 982 م. 372 / ق.) در اين باره مى گويد: قلب هوا را از شش ها مى كشد تا با خون براى حيات و ارائه نفس زنده بياميزد. پس از آن كه شهيق (دم) صورت گرفت با زفير (بازدم) (الفضول الدخانيه) يا هواى كثيف بيرون داده مى شود و شما بايد بدانيد كه در ضمن عمل انبساط قلب و رگ ها آن رگ هاى باز و بسته شونده (يعنى شريان ها) كه نزديك قلب هستند هوا و خون تصفيه شده را از قلب با ايجاد خلأ مى كشند زيرا كه در ضمن انقباض قلب شريان ها از خون و هوا خالى مى شوند. اما در هنگام انبساط قلب خون و هوا باز مى گردد تا آن ها را پر كند. آن شريان هايى كه نزديك پوست هستند از محيط خارج هوا مى كشند و آن ها كه در بين پوست و قلب قرار دارند داراى اين خاصيت هستند كه مى توانند از وريد لطيف ترين و رقيق ترين خون ها را جذب كنند. اين از براى آن است كه در وريدها سوراخ هايى است كه با شريان ها ارتباط دارد. اثبات اين امر آن است كه چون شريان بريده شد هر چه خون كه در وريدها باشد نيز خالى مى شود.(15) بوعلى سينا و ديگر نويسندگان و مؤلفان آثار طبى به طور مختصر راجع به سه گونه روح موجود در انسان بحث كرده اند: روح طبيعى كه در جگر (كبد) قرار دارد و به وسيله رگ ها از جگر به قلب منتقل مى شود; روح حيوانى كه جايگاهش قلب است و با شريان هاى سياه (شاه رگ) به مغز منتقل مى شود و روح نفسانى كه كانون آن مغز است و توسط اعصاب از مغز به همه نقاط بدن منتقل مى شود. بحث مفصل تر درباره اقسام سه گانه روح و كاركرد آن ها در اثر كم ياب مربوط به توليد و نشو و نماى انسان به نام (مقالة فى خلق الانسان) تأليف ابوالحسن سعيد بن هبة اللّه پزشك دربار خليفه المقتدى (نيمه دوم قرن يازدهم ميلادى / قرن ششم هجرى) آمده است. وى مى گويد: حيات بدن به نفس حيوانى بسته است كه با عزيمت و مفارقت آن از همان طُرقى كه هوا به قلب مى رسد