مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق

حسین حبیبی

نسخه متنی -صفحه : 180/ 10
نمايش فراداده

راهى سرزمين زاد و بومى خود برغامس شد و در آن جا به طبابت پرداخت.(10) جالينوس به تبعيت از ارسطو آثار متقدمانش را خلاصه كرد و يافته هاى آنان را با مشاهدات شخصى خود در مورد حيواناتى چون گوسفند سگ خوك و ميمون تكميل نمود. او به شرح آئورت(شاهرگ) و سياه رگ هاى اصلى پرداخت و مجارى قلب را تشخيص داد اما تصور مى كرد اين مجارى اجاق هايى براى گرم كردن خون موجود در قلب هستند. نظريه جالينوس در مورد فيزيولوژى بدن بغرنج بود. طبق اين نظريه غذا به معده وارد و پخته شده و به جوش مى آيد بعد به كبد مى رود و در آن جا به خون تبديل مى شود سپس از كبد به طرف راست قلب)بخشى كه سرخ رگ ريوى به آن وارد مى شود( انتقال مى يابد و بعد به شش ها رفته و به مصرف مى رسد. به نظر وى مقدار ناچيزى از خون از طريق منافذ فرضى جداره قلب به بخش چپ آن مى رود و در آن جا با روحى كه به طور مجزا به وسيله سرخ رگ هاى ريوى از شش ها به قلب وارد شده تركيب مى شود. مخلوط روح و خون با فشار از آئورت خارج مى شود و به وسيله رگ ها براى تغذيه به سراسر نقاط بدن انتقال مى يابد. جالينوس همانند ارسطو معتقد بود: شبكه سرخ رگى با پخش و توزيع ارواح حياتى در ارتباط است. هوا يا ذرات مخصوص آن كه نفس يا جان ناميده مى شود از راه ناى و شش ها وارد بدن مى شود و از طريق سياه رگ ريوى به بخش چپ قلب انتقال مى يابد و در بطن چپ با مقدار معينى از خون مخلوط مى شود و ارواح حياتى را به وجود مى آورد سپس از طريق آئورت و شبكه سرخ رگى در ساير قسمت هاى بدن پخش مى شود و ارواح حياتى در رگ هاى بدن به جلو و عقب(11) گردش مى كنند و صفات حيات بخش را به قسمت هاى مختلف بدن منتقل مى سازند. اين تشريح گردش خون از قرن دوم تا قرن هفدهم ميلادى كه (هاروى) گردش مداوم خون را به اثبات رسانيد به دور از خطا تصور مى شد.

پزشكان مسلمان عموماً شاگردان بقراط و جالينوس حكيم اند كه با كمال دقت مطالب كتاب هاى طبى آن ها را فراگرفته و به خوبى از عهده شاگردى برآمده اند. اينان كمال احترام و تواضع و فروتنى درباره استادان خود قائل بوده اند ولى تقليد كامل و كوركورانه نيز ننموده اند; براى نمونه پزشك نامى ايران محمد زكرياى رازى در مقدمه كتاب (الشكوك على جالينوس) از ايراد بر نظريات جالينوس عذر خواسته و مى گويد:

مقام جالينوس بر هيچ كس پوشيده نيست و ممكن است بعضى از كوته نظران مرا بدين كار ملامت و سرزنش نمايند ولى فيلسوف و حكيم بر من خرده نخواهند گرفت زيرا در حكمت و فلسفه تقليد جايز نيست و مى بايست