پديده،عبدالله بن عبّاس را چنين راه مينمايد:
در هدفهايي كه داري، برترين هدف اين نباشد كه به لذّتي دست يابييا انتقامي بگيري، بلكه بكوش باطلي را از ميان برداري و حقّي را زندهكني. بدين دلخوش باش كه چيزي براي آن دنيا ذخيره كردهاي و از ايناندوهگين باش كه چيزي در اين دنيا بر جاي ميگذاري. همّت خود رامتوجّه دنياي پس از مرگ كن.(47)
در نگاه امام (ع) توجّه به مرگ، از دنيازدگي انسان پيشگيري ميكند:
چگونه مردم دل به دنيا ميدهند با اين كه سرنوشت گرفتاران فريبدنيا را به چشم خود ميبينند كه راه پيش و پس آنان بسته است و جزرفتن به كام مرگ چارهاي ندارند.
ميبينند كه آنان نيز انتظار بلاها رانداشتند و دنيا را جاويدان ميپنداشتند، امّا سرانجام از دنيا جدا گشتندو به آخرت پيوستند و ديدند آنچه ديدند: سختي جان كندن و حسرتاز دنيا گذشتن. اندامشان از كار افتاد و رنگ از چهرهشان پريد آرام آرامبه كام مرگ رفتند و زبانشان از سخن گفتن بازماند. هنوز در ميانخانوادهشان بودند، چشمشان ميديد و گوششان ميشنيد و توانانديشه داشتند. ناگهان در لحظهاي كه به كام مرگ ميرفتند، متوجّهشدند كه چگونه فرصت را از دست دادهاند و عمر خود را در چهكارهايي به پايان بردهاند. ثروتي كه از حلال و حرام اندوختهاند، اينكگناهش بر گردن او است و لذّتش از آنِ وارثان است. شگفتا! بايدديگران لذّت ببرند و او كيفر بيند. دست خود را از پشيماني ميگزد. ازدلبستگيها دست برميدارد و آرزو ميكند اموالش از آنِ كساني ميبودكه بر ثروت آنان رشك ميبرد.(48)
انسان با مرگانديشي به حيات جاودانه پس از مرگ پي ميبرد و درمييابدكه زندگي با اوصاف و شرايط خوشبختي و بدبختي پس از مرگ نيز ادامه داردو جاودانه است و بايد بيشتر از حيات دنيوي بدان توجّه كرد. علي (ع)دراينباره ميفرمايد:
آن گاه كه فرمان خداوند به آفرينش دگرباره جهان بپيوندد، آسمان را بهحركت درميآورد و ميشكافد و زمين را چنان ميلرزاند كه كوهها ازجا كنده شوند و به يكديگر خورند و از هيبت و سطوت خداوند فروپاشند و خداوند انسانها را از دل خاك بيرون ميكشد و پس ازپوسيدگي و پراكندگي، تر و تازه در يك جا فراهم ميآورد. سپس بهحسابشان ميرسد و اعمال و رفتار آشكار و نهانشان را بررسي ميكند وسرانجام آنان را به دو گروه تقسيم ميكند: گروهي را در ناز و نعمتقرار ميدهد و گروهي ديگر را كيفر ميدهد و به جزاي اعمالشانميرساند. نيكوكاران را در جوار رحمت خود جاي ميدهد و دربهشت برين جاودانه ميسازد؛ سرايي كه ساكنانش با كوچ بيگانهاند واز هر گونه آفت و گرفتاري و بيم و ترس و بيماري و خطر و سفر ودردسر در امانند. گنهكاران را در بدترين جايگاه مينهد با غُل و زنجيرگردنشان، سر به پا چسبيده، با جامههاي آتشين در بر، درون آتشيسوزان و شعلههاي هراسانگيز. جايگاهي كه هرگز راه گريز ندارند وزنجير از اسيران با هيچ تاواني برداشته نميشود. نه آن خانه را خرابيدر پيش است و نه ساكنانش را اجلي در روي است.(49)
علي(ع) بارها از اين حقايق سخن ميگويد؛ گويا در نظر او بزرگترينمشكل انسان همين است كه به دار فنا مشغول شده است و از خانه بقا غفلتورزيده است:
اي بندگان خدا، خدا را! خدا را! قدر جان را بدانيد كه گرانبهاترين گوهرو از همه چيز محبوبتر است. خداوند راه را از چاه نشان داده است وشما بر سر دو راهه خوشبختي و بدبختي قرار داريد. پس بياييد راهخوشبختي را برگزينيد و از اين دنياي ناپايدار براي آن حيات جاودانهتوشه برداريد. ره توشه را در دسترس داريد. فرمان كوچ آمده است وزمينه