امام علي (ع) ميفرمايد:آيا نشانهها، كه از گذشتگان به جاي مانده است، شما را از دوستي دنياباز نميدارد؟! و اگر خردمنديد، مرگِ پدرانتان كه در گذشتهاند، جايبينايي و پند گرفتن ندارد؟!(51)انسان با نيروي درك خود ميتواند آسان به مرگانديشي برسد. او برايرهايي از دنيازدگي و صعود از سطح زندگي حيواني، تواناييهايي گوناگوندارد. بخشي از تواناييهاي آدمي عبارت است از:
الف) تجربه شخصي
بيشتر آدميان در هر حال و شرايطي كه باشند، سرانجام فرصت مييابند بهمرگ بينديشند.چنان كه از مولا(ع) نقل شد، هر انسان خردمندي سرگذشتپيشينيان را درمييابد و فرجام پدر و مادر خويش را ميبيند و به ناپايداري وزوال زندگي آگاهي مييابد. علي(ع) ميفرمايد:مگر شما در جاي گذشتگان به سر نميبريد؛ آنان كه عمرشان بيشتر وآثارشان پايدارتر و آرزوهايشان درازتر و شمارشان افزونتر ولشكرشان انبوهتر بود. دنيا را تا حدّ پرستش دوست ميداشتند، امّارخت بربستند و رفتند بيتوشه و مركَبْ.آيا شنيدهايد كه دنيا سپر بلاي آنان شود يا به گونهاي ياريشان رساند ومهربانيشان كند؟! نه، هرگز! بلكه سرانجام، دنيا آنان را بر زمين زد وپوست و گوشتشان را دريد و با رويدادهاي سخت و مصيبتهايگران، خوارشان گردانيد. دنيا با آن مهربانان به ستيزه برخاست. هر چهعشق و ايثار ورزيدند، جز بيوفايي و كينه نديدند. همه از دنيا رفتنددر حالي كه جز گرسنگي توشهاي نداشتند و جز سختي در پيشنديدند و سراپا تاريكي و پشيماني گشتند.(53)
ب) هشدار انبيا و اوليا
امام علي (ع) بر ضرورت آگاهي و هوشياري انسان از دنيا و آخرت پايميفشارد و ميفرمايد:اگر شما را چشم بينا باشد، حقيقت در پيش روي است و اگر شما راگوش شنوا باشد، از هر سو نداي هدايت بلند است و اگر در پيهدايتيد، از هر سو عوامل هدايت در كارند. سخن بيپرده ميگويم كهعوامل عبرت و آگاهي از هر سو، آشكارا با شما سخن ميگويند و شمارا از ناشايستگي و تباهي باز ميدارند. بدانيد كه پيام الاهي را پس ازفرشتگان، جز از زبان آدمي، نخواهيد شنيد.(54)انبيا و اوليا با گفتار و كردارشان به ما هشدار ميدهند گرفتار دنيا نشويم و بهمرگ و دنياي پس از آن بينديشيم. علي (ع) در اين باره ميفرمايد:راه و رسم پيامبر اسلام بهترين سرمشق شما است. ببين چگونه آنحضرت از دنيا كناره گرفت و بديها و زشتيهايش را شناخت. سفرهدنيا را از بزم او برچيدند و در بزم ديگران گستردند. از پستان دنيا شيرنخورد و با زيورهايش خود را نياراست. اگر خواهيد، به موسي كليمالله بنگريد كه ميگفت: «پروردگارا، هر خيري به من برساني، بداننيازمندم».(55)به خدا سوگند، خواسته موسي در آن لحظه جز تكّهاي ناننبود كه بخورد؛ زيرا او از سبزه زمين شكم خويش را سير ميكرد وچونان لاغر بود كه سبزي گياه از پوست شكمش پيدا بود.