ميگويند هر چيز را با ضدّش ميتوان بازشناخت. از مصداقهاي اينحقيقت، موضوع زندگي و مرگ است؛ زندگي را تنها در سايه مرگ ميتوانشناخت. اگر زندگي هميشگي بود، كمتر كسي به چيزي جز خود زندگي توجّهميكرد. هر چه از اين زندگي بگذرد و هر چه بيشتر با كاميابي همراه شود،بيشتر دلچسب و فريبنده ميشود و انسان به طول عمرش بيشتر از زندگيوابسته ميگردد. علي (ع) در نامهاي به معاويه چنين تذكّر ميدهد:دنيا انسان را چنان به خود سرگرم ميسازد كه نميتواند به چيزي ديگرتوجّه كند.دنيازدگان هر چه از دنيا كاميابتر گردند، بر دلبستگي وآزمنديشان افزوده ميشود و هرگز به داشتهها دل خوش نميكنند و بهدنبال چيزهايي خواهند بود كه هنوز به دست نياوردهاند.(66)در اين ميان، آنچه انسان را از دنيازدگي باز ميدارد و سمت مسائل مهمترميكشاند مرگ و ناپايداري حيات دنيوي است. انسان تنها در سايه توجّه بهمرگ در ارزيابي امور دنيوي به راه درست ميرود و ميتواند خود را ازدنيازدگي نجات بخشد؛ زيرا دنيا با توجّه به مرگ ارج و منزلت خود را ازدست ميدهد؛ چنان كه علي (ع) دنيادوستان را هشدار ميدهد:آيا چنين دنيايي را هدف خويش قرار ميدهيد و با آرامش بدان دلميبنديد؟! دنيا چه خانه بدي است براي خوشبينان كه خطرهايشان راناديده ميگيرند. بدانيد و بيگمان ميدانيد كه دنيا را رها ميكنيد و ازآن كوچ خواهيد كرد. عبرت گيريد از كساني كه ميگفتند: «چه كسي ازما نيرومندتر است؟» ولي آنان را به گور سپردند، بيهيچ تشريفاتي، با تن پوشي از خاك دركنار استخوانهاي پوسيده...، در جمعي كه گرچه باهمند، تنهايند وهرچند همسايه يكديگرند، از يكديگر دورند.(67)وقتي انسان از دنيازدگي نجات مييابد، به اندكي قناعت ميكند:وَ مَنْ اَكثَر مِن ذِكْرِ الموتِ رَضِيَ مِنَ الدّنيا بِاليَسيرِ؛(68) و آن كه بسيار ياد مرگكند، از دنيا به اندكي راضي ميشود.از سوي ديگر، ياد مرگ از توجّه انسان به دنيا كاسته، وي را سمت نيكيهاميكشاند: «آن كه در انتظار مرگ است، به انجام كارهاي نيك ميشتابد».(69)وقتي توجّه انسان به مرگ بيشتر شود، با حقيقت زندگي آشنا ميگردد وسرانجام به اين حقيقت پي ميبرد كه مرگ راه رسيدن به حيات معنوي وكمالات ذاتي است.
مرگانديشي و سامان زندگي
مرگانديشياي كه علي (ع) ميآموزد، هرگز انسان را به پوچگرايي وترك دنيا نميكشاند.هدف از مرگانديشي اين نيست كه انسان از دنيا ولذّتهايش بهرهمند نشود؛ زيرا چنان كه بارها ياد كرديم، آفرينش انسان پيوندبا دنيا را اقتضا ميكند و آدمي وظيفه دارد زندگي دنيا را براساس سعادتاخروي خود تنظيم كرده، اين جهان را مزرعه جهان ديگر بشمارد.بنابر اين، منظور از مرگانديشي چيزي جز تعديل زندگي دنيوي و سامانبخشيدن به آن نيست. ما نبايد دنيا را جانشين آخرت سازيم يا با پرداختن بهآخرت حيات دنيوي را ناديده گيريم. امام علي (ع) ما را به پذيرش اين دو دركنار يكديگر فرا ميخواند:آن كس كه از دنيا به اندكي قناعت ورزد، خويش را ايمن ساخته است وآن كس كه در بهرهمندي از دنيا زيادهروي كند، خويشتن را به نابوديكشانيده است.(70)علي (ع) در نامهاي به محمّد بن ابيبكر ـ هنگامي كه او را به حكومت مصربرگزيد ـ درباره اعتدال در زندگي چنين نوشته است:اي بندگان خدا، به هوش باشيد كه پارسايان، دنيا و آخرت، هر دو رابردند. با اهل دنيا