دكتر سيد يحيي يثربي به سفارش كانون انديشه جوان ناشر: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر
فصل اوّل
مفهوم مرگ
واژه مرگ، مانند واژه زندگي، مفهومي روشن دارد؛ امّا در آن سوي اينمفهوم روشن، چيزي است كه شايد هرگز براي كسي درست و دقيق آشكارنباشد. علي(ع) درباره اسرار مرگ ميفرمايد:هركس از مرگ بگريزد، با مرگ رو به رو شود؛ زيرا اجل در كمين جاناست و سرانجام گريزها هماغوشي با آن است. وه كه چه روزگاراني درپي گشودن راز مرگ بودم؛ امّا خواست خدا اين بود كه اين اسرارهمچنان فاش نشود. هيهات! چه دانشي سر به مهر!(1)موجودات اين جهان خاكي همه رو به مرگند؛ امّا در ميان اين پديدههايفاني، تنها انسان از اين سرنوشتِ محتوم خبر دارد. انسان در آغاز از مرگآگاه نيست و به تدريج با آن آشنا ميشود. آنچه در مرحله اوّل توجّه او راجلب ميكند، مرگ ديگران است. امّا به تدريج از مرگ خود نيز آگاه ميشود.انسان با آگاه شدن از مرگ، به ويژه مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانيميشود و پرسشهاي اساسي زير در انديشهاش شكل ميگيرد:ـ مرگ يعني چه؟