1. مرگ‌ و دشواري‌هاي‌ فهم‌ آن‌ - مرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ - نسخه متنی

یحیی یثربی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ـ چرا بايد مرد؟ ـ چگونه‌ مي‌ميريم‌؟ ـ پس‌ از مرگ‌ چه‌ مي‌شود؟ ـ چه‌ كسي‌ يا كساني‌ از راز مرگ‌ آگاهند؟ ـ آيا مي‌توان‌ مرگ‌ را چاره‌جويي‌ كرد؟ ـ آيا روحي‌ هست‌ كه‌ با مرگ‌ نابود نشود؟ ـ سرگذشت‌ اين‌ روح‌ ـ اگر باشد ـ پيش‌ از پيوستن‌ به‌ جسم‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ ـ سرنوشت‌ اين‌ روح‌، پس‌ از مرگ‌ِ جسم‌ چه‌ خواهد بود؟ بشرِ آگاه‌ از همان‌ آغاز براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ پاسخ‌ اين‌ پرسش‌ها تلاش‌كرده‌ است‌.

پيامبران‌، فيلسوفان‌، انديشه‌ورزان‌، اوليا و عرفا و حتّي‌ افسانه‌بافان‌و اسطوره‌پردازان‌ هر يك‌ به‌ نوعي‌ به‌ اين‌ پرسش‌ها پاسخ‌ داده‌اند؛ ولي‌ مرگ‌همچنان‌ رازي‌ ناگشوده‌ است‌.

اين‌ نوشتار راز يادشده‌ را با اميرمؤمنان‌ علي‌ّ بن‌ ابي‌طالب‌(ع) در ميان‌مي‌نهد و در حدّ فهم‌ و توان‌ خويش‌ از اشارات‌ آن‌ بزرگمرد مرگ‌ انديش‌ براي‌حل‌ّ اين‌ معما بهره‌ مي‌برد.

مرگ‌ چيست‌؟ مرگ‌ پايان‌ زندگي‌ است‌؛ اَلْمَوْت‌ُ غايَتُه‌ُ(2) دنيا با مرگ‌ پايان‌ مي‌پذيرد؛بِالموت‌ِ تَخْتِم‌ُ الدُّنيا.(3)

اين‌ تعريف‌ در عين‌ سادگي‌، واقعي‌ترين‌ تعريف‌ مرگ‌ است‌. به‌ هر سان‌زندگي‌ دنيوي‌ با مرگ‌ به‌ پايان‌ مي‌رسد. مرگ‌ بر همه‌ مسؤوليّت‌ها، تلاش‌ها،آرزوها و هدف‌هاي‌ دنيوي‌ انسان‌ خط‌ پايان‌ مي‌كشد.

1. مرگ‌ و دشواري‌هاي‌ فهم‌ آن‌

امام‌ علي‌ (ع) مي‌فرمايد: مشكلات‌ مرگ‌ چنان‌ پيچيده‌ و دردناكند كه‌ به‌وصف‌ درنمي‌آيند و با خرد مردم‌ اين‌ دنيا سنجيده‌ نمي‌شوند.(4) آن‌ حضرت‌همچنين‌ مي‌فرمايد:

فَغَيْرُ مَوْصُوف‌ٍ ما نَزَل‌َ بِهِم‌ْ؛(5) حالات‌ و عوارضي‌ كه‌ هنگام‌ مرگ‌ پديد مي‌آيد، قابل‌ وصف‌ و بيان‌ نيست‌.

اين‌ بيان‌ناپذيري‌، به‌ چندين‌ امر باز مي‌گردد:

الف‌) مرگ‌ تجربه‌اي‌ شخصي‌ است‌ كه‌ به‌ قطع‌ همه‌ ارتباط‌ها مي‌انجامد. ازاين‌ رو، صاحب‌ اين‌ تجربه‌ نمي‌تواند تجربه‌اش‌ را با ديگران‌ بازگويد.

ب‌) پديده‌ مرگ‌، چنان‌ پيچيده‌ و پر راز و رمز است‌ كه‌ اگر مردگان‌ به‌ اين‌دنيا بازگردند و بخواهند با ما درباره‌ آن‌ سخن‌ بگويند، نخواهند توانست‌.

فَلَو كانُوا يَنْطِقون‌َ بها لَعَيُّوا بِصِفَه‌ِ ما شاهَدُوا و ما عايَنُوا.(6)

ج‌) جهان‌ باطن‌ براي‌ اهل‌ ظاهر شناختني‌ نيست‌؛ يعني‌ جهان‌ محسوس‌ وجهان‌ غيب‌ از جنس‌ هم‌ نيستند. بنابراين‌، ما تا در دنياييم‌، از آخرت‌ بي‌خبريم‌.

د) اگر قرار است‌ انسان‌ گرفتار امتحان‌ و ابتلا و فتنه‌ شود و براساس‌تشخيص‌ و انتخاب‌ خود آزمايش‌ گردد حتماً بايد نوعي‌ ابهام‌ و پيچيدگي‌ دركار باشد و گرنه‌، همه‌ انسان‌ها يكسان‌ عمل‌ خواهند كرد؛ براي‌ مثال‌ اگر خداوندهر روز به‌ نوعي‌ بر مردم‌ ظاهر شود و همه‌ مردم‌ آشكارا قيامت‌ و زندگي‌ِ ارواح‌ ونتايج‌ اعمال‌ خود را ببينند، همه‌ يكسان‌ رفتار مي‌كنند؛ چنان‌ كه‌ در حيات‌ِ دنيوي‌،وقتي‌ هدف‌ها روشن‌ و نتيجه‌ كار معلوم‌ است‌، اغلب‌ مردم‌ رفتار يكسان‌ دارند.

از اين‌ رو، مرگ‌ در هاله‌اي‌ از راز قرار دارد؛ كسي‌ نمي‌داند چگونه‌ واردخانه‌ مي‌شود و

/ 26