مردان علم در میدان عمل

نعمت الله حسینی

جلد 7 -صفحه : 362/ 209
نمايش فراداده

تاءثير سخنان ميرزا غفار خان در گرفتن حقوق سربازان

احمد كسروى گويد: در جنبش دموكراتها سردار معتضد رئيس قشون بود و از او كارهاى شگفتى سر مى زد چنانكه ماهانه سربازها را خورد و از رخت آنان بريده و براى پرده كشى به اين سياه كاريهاى خود ديندارى از خود نشان مى داد و چون ماه محرم رسيد آن مرد سياه درون از سربازان دسته تشكيل مى داد روز شنبه بيستم آذر ميرزا غفارخان زنوزى كه يكى از مجاهدين بنام آغاز مشروطه كه خود مرد سخنورى بود و در اين زمان رخت سپاهى در تن كرده و داراى پايگاه (ماژورى ) مى بود به سرباز خانه آمد، سربازان جلوى او را گرفته از گرسنگى و برهنگى خود شكوه مى كنند، ميرزا غفارخان جوابى نداده و در ميان سربازخانه به روى يك بلندى مى آيد و بدان سان كه در ميان گورستان مى كنند با آواز بلند دعاى اللهم اغفر للمومنين و المومنات ...

مى خواند سپس رو به سربازان كه در اطراف او گردانيده مى گويد: خواهيد گفت مگر اينجا گورستان است و شما مردگانيد. شما مى گوئيد رخت نداريم مگر مرده رخت خواهد؟ مى گوئيد كفش نداريم مگر مرده كفش مى خواهد، آيا شما نمرده ايد؟ اگر نمرده ايد آن كسى كه پول شما را خورده بدين سان لخت و گرسنه گردانيده يك نفر بيشتر نيست برويد بكشيد و بياوريد و خود را بگيريد. اين سخنان او در سربازان چنان اثر گذاشت كه همگى رو به خانه سردار معتضد نهاده او را با مرآت السلطنه حسابدار سپاه كشيده و با صد خوارى آورده در سربازخانه باز مى دارند. در گرما گرم اين شورش و هياهو سردار انتصار از طرف غفارخان آمد و به آرام كردن سربازان كوشيد و خودگردن گرفت كه به حساب معتضد و مرآت السلطنه رسيدگى كند و حقوق آنها را تا سه روز ديگر گرفته به آنان بپردازد، در نتيجه رياست از معتضد گرفته شده و به انتصار داده شد، سردار معتضد با رسوائى در خانه نشسته به پس دادن حساب ناگزير شد.(246)