وقتى از سلمان پرسيدند: چه چيز باعث نفرت تو از رياست گرديد؟ پاسخ داد: للّه للّه شيرينى دوران شير خوارگى و تلخى جداگشتن از آن يعنى وقتى رياست هم در نهايت فانى و ناپايدار است پس نمى توان به امر گذرا و ناپايدار دل بست آنكه به رياست دل مى بندد همانند طفلى كه از شير جدايش كنند براى از دست دادن رياست هم احساس تلخى مى كند، بايد دل به چيزى بست كه پايدار باشد.
يكبار مردم از او خواستند كه برايشان درس قرائت قرآن بگذارد. فرمود: من فارس هستم برويد يك عرب زبان پيدا كنيد. مردم شخص عرب زبانى را يافتند كه به آنان (قرائت ) قرآن مى آموخت سلمان هم به عنوان ناظر خطاهاى او را اصلاح مى كرد. (373)