حجت الاسلام آقاى حسين غفارى ساروى گويد: شايسته است به يك نمونه از شكنجه هاى ساواك در زندان اوين كه مورد برخى از طلاب 15 خرداد 54 اعمال كردند اشاره كنم .
جناب آقاى يوسفعلى شكرى از طلاب فاضل و مجتهد و با اخلاص قم و در اصل اهل تهران به مجرد اين احتمال كه شايد ايشان علاوه بر شركت در تظاهرات ارتباطى هم با گروه هاى مخفى انقلاب داشته باشد چندين بار او را به تخت بسته و صدها بار با كابل بر كف پاهاى او زدند به گونه اى كه چند بار كف پاها ورم كرده و پوستها متلاشى شده پانسمان مى شد و سپس بر همين پاهاى پانسمان شده مجددا با كابل برق مى زدند و متلاشى ميكردند يكبار آنچنان پاها متلاشى شده بود كه در بيمارستان زندان اوين قابل مداوا نبود به ناچار وى را به يكى از بيمارستانهاى تهران بردند پرستار كه از واقعه بى خبر بود پرسيد اى جوان پاهايت در اثر چه حادثه اى به اين وضع درآمده است ؟ ماءمور ساواك در پاسخ او گفته بود: در اثر سوختگى يكبار كه ايشان را پس از شكنجه و پانسمان پاها در آخر شب به اتاق من آورده بودند رو به من كرد و با التماس و مظلومانه گفت : غفارى دعا كن من امشب بميرم چرا كه طاقتم تمام مى شود.
آنها (ماءموران شكنجه ) از من درباره چيزى اعتراف ميخواهند كه من هرگز انجام نداده ام در عين حال ايشان را صبح براى بازجوئى و شكنجه بردند.ضمنا كسانى كه مانند ايشان شكنجه مى شدند چون احتمال بود زير شكنجه جان بسپارند دكتر بالاى سرشان بود تا هنگام خطر مرگ دستور توقف شكنجه بدهد و پس از رفع خطر دستور شكنجه را مى داد بدين ترتيب دوران سخت مراحل بازجوئى گذشت و براى تعدادى از طلاب از طريق شكنجه پرونده سازى شد و آنها محكوم به زندان شدند و پس از محكوميت هيچ تلاشى از سوى مراجع تقليد و ديگر افراد براى آزادى و يا تخفيف مجازات كارساز نبود.(279)